عطروبوی مریمی ها را چو باد آورده است

عطروبوی مریمی ها را چو باد آورده است
شاعر امشب بازباران را به یاد آورده است

میرود افتان وخیزان چون خماری درد کش
گوییا تریاک چشمت اعتیاد آورده است

نازنین ازبس که در اوج کمالی بهر تو
حک نموده برنگینی ان یکاد آورده است

خواب را کرده حرام و نیمه شب در یاد توست
درد هایش گرچه شاعر رابه داد آورده است

در تمام عمر شاعر با عصای احتیاط
پیش تو بشکست آنرا اعتماد آورده است

در کلاس چشم تو دل کنده از زهد وریا
دست هارا شسته انگار ارتداد آورده است

نیستی اما سکوت شب گواهی میدهد
شاعر امشب نام مریم را زیاد آورده است

حسین مرادی
دیدگاه ها (۱)

من از تکرار بیزارم ولی تکرار تو زیباستنوازش های دستانت طلوع ...

آنقدرعاشقانه برایت نوشته ام که تمامی مردان این سرزمین... ...

عشق را در چشم تو روزی تلاوت می کنمبا همه احساس ،خود را با تو...

پشت ِ شعرهایمقالیچه می بافی...دست هایت رارج به رجروی واژه ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط