گوش هایم را می گیرم چشم هایم را می بندم و زبانم را گاز

گوش هایم را می گیرم! چشم هایم را می بندم! و زبانم را گاز می گیرم! ولی حریف افکارم نمی شوم!
چقدر دردناک است فهمیدن...!!!
خوش بحال عروسک آویزان به آینه ماشین،
تمام پستی بلندی زندگیش را فقط میرقصد...!!!
کاش زندگی از آخر به اول بود..
پیر بدنیا می آمدیم..
آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم..
سپس کودکی معصوم می شدیم ودر،
نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم...!!!
دیدگاه ها (۲)

هی میگی چرا جدایی ازم چونخیلی وقته با خدا میپرم مندل از این ...

خدا تقصیری ندارداین روز هاهمه باران های دنیادر دل ما آدم ها ...

روزها رفتند و تو به یاد نیاوردی که آنجا، در آن گوشه ی متروک ...

دردنِوشتـ‌هایعـ ڪعـ تِڪست شد و سریعـ ڪپیعـ شد اما از شِدت...

کاش زندگی از آخر به اول بود..پیر بدنیا می آمدیم..آنگاه در رخ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط