پارت ۴۷:
پارت ۴۷:
از اون طرف سهون به جسی بل نگاه میکرد که با خودش گفت: وا چرا دلم اینجوری شده چرا قلبم تند تند میزنه؟!!که از اون طرف کای و چانیول واویلا بودند و دربارشون نظری ندارم( خودتون حدس بزنید ) انقدر از این اخلاق دی او خوشم میاد به کسی نگاه نمیکنه ولی عوضش خوب وادار میکنه دیگران بهش نگاه کنن همین جسیکا فکر کنم عاشقش شده آخه یه جوری نگاه میکنه🤭کریس که با ابُهت کامل نشسته بود توی برنامه چندتا جعبه آوردن باید بدون نگاه کردن دستامونو داخل کنیم و ببینیم چیه ما اولین تجربه شون بود و از بی تی اس شروع شد ( بخت بخ) و اونا ترسیدن ( وای خدا چرا این پسرا این همه میگن ما نمی ترسیم ولی الان مثل چی میترسن؟☺️😅) ولی یه ذره rmنترس بود که جین و جیهوپ میخواستن دستاشونو بزارن و همینطور داد میزدن و جین مثل این بچه سوسولا فریاد می زد ولی rm با کمی ترس دست زد و آروم شد و فهمید عروسکه ولی به روی خودش نیاورد که بعد بی تی اس ما بودیم اما و استیسی با کامیلا نترس بودند جسی بل و سارا و جسیکا میخواستن همون اول داد بزند ولی جولیا یه ذره ترسیده بود( آخی الهی به کوکی میگم میاد نازت کنه🙃) جسی بل-میشه این بازی رو انجام ندیم.مجری خندید و گفت:مگه شما میترسید؟ ( نخند درست بحرف من غیرت دارما😡) جسی بل-بله. مجری-از این به بعد می ریزه که اکسو هم اومد دست کردن داخل جعبه همشون عروسک بودن.
اما و استیسی این برنامه رو از اکسو دیده بودند بخاطر همین بدون هیچ ترسی دستشونو داخل کردن و جولیا توی خودش گفت: میخوام این اما و استیسی رو با همین دستام کباب کنم( دلت میاد 😣) چرا به من نگفته بودن. که اون برنامه به سلامتی تموم شد از عوامل پشت صحنه و اکسو و بی تی اس و مجری خداحافظی و تشکر کردیم راه افتادیم به سمت ماشین توی ماشین جولیا و بچه ها میخواستن منو استیسی رو درسته غورت بدن 😳🤯رسیدیم خونه پریدیم دوش گرفتیم.
از اون طرف سهون به جسی بل نگاه میکرد که با خودش گفت: وا چرا دلم اینجوری شده چرا قلبم تند تند میزنه؟!!که از اون طرف کای و چانیول واویلا بودند و دربارشون نظری ندارم( خودتون حدس بزنید ) انقدر از این اخلاق دی او خوشم میاد به کسی نگاه نمیکنه ولی عوضش خوب وادار میکنه دیگران بهش نگاه کنن همین جسیکا فکر کنم عاشقش شده آخه یه جوری نگاه میکنه🤭کریس که با ابُهت کامل نشسته بود توی برنامه چندتا جعبه آوردن باید بدون نگاه کردن دستامونو داخل کنیم و ببینیم چیه ما اولین تجربه شون بود و از بی تی اس شروع شد ( بخت بخ) و اونا ترسیدن ( وای خدا چرا این پسرا این همه میگن ما نمی ترسیم ولی الان مثل چی میترسن؟☺️😅) ولی یه ذره rmنترس بود که جین و جیهوپ میخواستن دستاشونو بزارن و همینطور داد میزدن و جین مثل این بچه سوسولا فریاد می زد ولی rm با کمی ترس دست زد و آروم شد و فهمید عروسکه ولی به روی خودش نیاورد که بعد بی تی اس ما بودیم اما و استیسی با کامیلا نترس بودند جسی بل و سارا و جسیکا میخواستن همون اول داد بزند ولی جولیا یه ذره ترسیده بود( آخی الهی به کوکی میگم میاد نازت کنه🙃) جسی بل-میشه این بازی رو انجام ندیم.مجری خندید و گفت:مگه شما میترسید؟ ( نخند درست بحرف من غیرت دارما😡) جسی بل-بله. مجری-از این به بعد می ریزه که اکسو هم اومد دست کردن داخل جعبه همشون عروسک بودن.
اما و استیسی این برنامه رو از اکسو دیده بودند بخاطر همین بدون هیچ ترسی دستشونو داخل کردن و جولیا توی خودش گفت: میخوام این اما و استیسی رو با همین دستام کباب کنم( دلت میاد 😣) چرا به من نگفته بودن. که اون برنامه به سلامتی تموم شد از عوامل پشت صحنه و اکسو و بی تی اس و مجری خداحافظی و تشکر کردیم راه افتادیم به سمت ماشین توی ماشین جولیا و بچه ها میخواستن منو استیسی رو درسته غورت بدن 😳🤯رسیدیم خونه پریدیم دوش گرفتیم.
۴.۳k
۲۴ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.