قهرمان مرموز ( پارت سوم )
آلمایت:خب کیارا و لیای جوان شما آماده اید؟
لیا/کیارا: بلههههههههههههعععععع
آلمایت : پس شروع کنین.
کیارا: باوشه ولی یه دیقه .... تودورکی سان اینم سکه تون * انداختن سکه * ممنون بابتش * لبخند چشم بسته بشدت کیوت *
شوتو: قابلی نداشت این حرفا چیه ( یاد مامان دوستم افتادم همیشه اینطوریه خعلی زن خوبیه )
جلوی منطقه ی آموزشی :
کیارا: خب لیا کارمون با یه شوینده ی مغز و یه آدمه که میتونه بدنش رو کامل تیکه تیکه کنه .
لیا: خب اینطوریه که مختص خودته . تو برو هروقت به کمک نیاز داشتی منو صدا کن
کیارا: هاییییی 😁
و بلی لیا رفت بیرون.... کیارا : قلعه ی تاریکی ... ( خب کیارا برخلاف بقیه برای بهتر تصور کردن روی حرکاتش اسم گذاشته چون تعداد کوسه هاش زیاده . الانم قلعه ی تاریکی یعنی سایه تمام منطقه ی آموزشی رو فرا میگیره و چشم چشمو نمی بینه .) کیارا: شنل سایه *با جدیت *
(برای اینکه کاملا سیاه بشه و هم رنگ سایه باشه تا کسی نبینتش ) کیارا: خاک چسبنده ، غول های سنگی ...
؟؟؟: بله خانم ....
کیارا: هر چیزی رو که روی زمین دیدی اسیر کن و نزار بره ... فهمیدی ؟؟؟؟
؟؟؟؟؟: بله خانم
از زبان من : کیارا شروع کرد آروم آروم قدم برداشتن..
کیارا: ژنرال های تاریکی پدیدار ...
؟؟؟؟: بله فرمانده...
کیارا: خودتونو شبیه من کنید . اون پسر داخل اتاق رو گول بزنین و بیارین بیرون و بعد با این چسب ببندینش.
ژنرال ها : های
کیارا : صندلی سایه ای ساخت و نشست روش
هیتوشی : میدونم اونجایی خانم کیارا .. 😏😏
هیتوشی: آخخخخخخخ این چی بود من چرا زمین خوردممم..... اصن اینا به کنار اینا کین؟؟؟؟😰
یاشا ( من) : کیارا از روی صندلی بلند شد و رفت توی اتاق و دست گذاشت روی اون بمبه ...
کیارا: قلعه ی تاریکی ..... خاموش ....، مانلییییییییی( داد تا ناموسسسس) اون دوتا حریف رو بیارررررررررر
مانلی : های کیارا سامااااا
کیارا: دستت درد نکنه میتونی بری ، بای بای ، ممنون بابت کمکی که کردی .
آلمایت: شگفت انگیزه فقط توی ۳ دقیقه هم شرور ها رو دستگیر کرد هم بمب رو گرفت اونم تنهایی الحق که دختر خودته کامرون . 🙂😁( داداشا اینا اندر ذهن بود )
لیا: ماشاالله دمت گرم فک کنم دفه ی قبلی ۱۰ دقیقه ای بود تونستی ۴ تا حریف رو با هم نابود کنی الحق که خواهر خودمی . 😄😄😄
.........................................................................
خب دوستان اگه نظری داشتید بگید و لایک و کامنت فراموش نشهههههع
لیا/کیارا: بلههههههههههههعععععع
آلمایت : پس شروع کنین.
کیارا: باوشه ولی یه دیقه .... تودورکی سان اینم سکه تون * انداختن سکه * ممنون بابتش * لبخند چشم بسته بشدت کیوت *
شوتو: قابلی نداشت این حرفا چیه ( یاد مامان دوستم افتادم همیشه اینطوریه خعلی زن خوبیه )
جلوی منطقه ی آموزشی :
کیارا: خب لیا کارمون با یه شوینده ی مغز و یه آدمه که میتونه بدنش رو کامل تیکه تیکه کنه .
لیا: خب اینطوریه که مختص خودته . تو برو هروقت به کمک نیاز داشتی منو صدا کن
کیارا: هاییییی 😁
و بلی لیا رفت بیرون.... کیارا : قلعه ی تاریکی ... ( خب کیارا برخلاف بقیه برای بهتر تصور کردن روی حرکاتش اسم گذاشته چون تعداد کوسه هاش زیاده . الانم قلعه ی تاریکی یعنی سایه تمام منطقه ی آموزشی رو فرا میگیره و چشم چشمو نمی بینه .) کیارا: شنل سایه *با جدیت *
(برای اینکه کاملا سیاه بشه و هم رنگ سایه باشه تا کسی نبینتش ) کیارا: خاک چسبنده ، غول های سنگی ...
؟؟؟: بله خانم ....
کیارا: هر چیزی رو که روی زمین دیدی اسیر کن و نزار بره ... فهمیدی ؟؟؟؟
؟؟؟؟؟: بله خانم
از زبان من : کیارا شروع کرد آروم آروم قدم برداشتن..
کیارا: ژنرال های تاریکی پدیدار ...
؟؟؟؟: بله فرمانده...
کیارا: خودتونو شبیه من کنید . اون پسر داخل اتاق رو گول بزنین و بیارین بیرون و بعد با این چسب ببندینش.
ژنرال ها : های
کیارا : صندلی سایه ای ساخت و نشست روش
هیتوشی : میدونم اونجایی خانم کیارا .. 😏😏
هیتوشی: آخخخخخخخ این چی بود من چرا زمین خوردممم..... اصن اینا به کنار اینا کین؟؟؟؟😰
یاشا ( من) : کیارا از روی صندلی بلند شد و رفت توی اتاق و دست گذاشت روی اون بمبه ...
کیارا: قلعه ی تاریکی ..... خاموش ....، مانلییییییییی( داد تا ناموسسسس) اون دوتا حریف رو بیارررررررررر
مانلی : های کیارا سامااااا
کیارا: دستت درد نکنه میتونی بری ، بای بای ، ممنون بابت کمکی که کردی .
آلمایت: شگفت انگیزه فقط توی ۳ دقیقه هم شرور ها رو دستگیر کرد هم بمب رو گرفت اونم تنهایی الحق که دختر خودته کامرون . 🙂😁( داداشا اینا اندر ذهن بود )
لیا: ماشاالله دمت گرم فک کنم دفه ی قبلی ۱۰ دقیقه ای بود تونستی ۴ تا حریف رو با هم نابود کنی الحق که خواهر خودمی . 😄😄😄
.........................................................................
خب دوستان اگه نظری داشتید بگید و لایک و کامنت فراموش نشهههههع
- ۱.۴k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط