زندگی مستقل پارت ۱۳
زندگی مستقل پارت ۱۳
نارا. تازه کمرشمم گرفتی؟این دختره ی هرزه کیه ها؟
+هیی...
_دوست دخترمه حالا ک فهمیدی،چه گوهی میخوای بخوری؟
تو چشمات گرفت شده بودو به کوک نگاه میکردی یه چشمک سری بهت زد و فهمیدی نقشس و جدی نگرفتی نارا گیج شده بود تلو تلو میخورد نمیتونست رو پاهاش وایسه بیشتری از سمت نارا اومدن طرف تو خیلی برات عجیب بود چطوری دختر معمولی رو به دخترری مثل اون ترجیح داد داشتی کم کم جذبش میشدی اون عین یه اهن ربا بود ک تورو جذب خودش میکرد
جونگ کوک برای اینکه نارا شک نکنه دستشو کامل گذاشت رو کمرت و کمرتو لمس کردو بردتت لباساتو عوض مردی فیلم برداری رو گذاشت واسه فردا و تورو همراه خودش برد همه ی خبر نگارا اومده بودن دورتون چون با عجله اومده بودین بادیگاردا نبودن و قشنگ همتونو دیدن رفتین تو ماشین داشت شب میشد تا خونه داشت میرسوندت
_ا.ت
+جان...بله
_خبرنگرا خونتو پیدا کردن
+چ..چی؟
_اره پیدا کردن الان بهم خبر دادن(گوشیشم ک پیامک اومده بود نشون داد)
+خب خونه ی پدرو مادرم هست اونا پیرن پس احتکالا خبر نگارا پیری پدرو مادرم و میفهمنو نمیان درسته؟
_بنظرت ایمقد براشون مهمه و درکو فهم دارن؟
+خب الان باید کجا بمونم؟
_خونه ی من
+چی؟منو تو ک..
_فکر کن همخونه ایم اوکی؟
+باشه پس پولم بهت میدم تو اتاقای جدا
_اوکی
+چقد باید بهت بدم؟
_(یه مبلغ خیلی پایین)
+اینکه خیلی کمه ن؟
_ن من همینقد چند سال پیش خریده بودم(دروغ)
+واقعا؟
_ارع
+اینکه نصف خقوق منه
نارا. تازه کمرشمم گرفتی؟این دختره ی هرزه کیه ها؟
+هیی...
_دوست دخترمه حالا ک فهمیدی،چه گوهی میخوای بخوری؟
تو چشمات گرفت شده بودو به کوک نگاه میکردی یه چشمک سری بهت زد و فهمیدی نقشس و جدی نگرفتی نارا گیج شده بود تلو تلو میخورد نمیتونست رو پاهاش وایسه بیشتری از سمت نارا اومدن طرف تو خیلی برات عجیب بود چطوری دختر معمولی رو به دخترری مثل اون ترجیح داد داشتی کم کم جذبش میشدی اون عین یه اهن ربا بود ک تورو جذب خودش میکرد
جونگ کوک برای اینکه نارا شک نکنه دستشو کامل گذاشت رو کمرت و کمرتو لمس کردو بردتت لباساتو عوض مردی فیلم برداری رو گذاشت واسه فردا و تورو همراه خودش برد همه ی خبر نگارا اومده بودن دورتون چون با عجله اومده بودین بادیگاردا نبودن و قشنگ همتونو دیدن رفتین تو ماشین داشت شب میشد تا خونه داشت میرسوندت
_ا.ت
+جان...بله
_خبرنگرا خونتو پیدا کردن
+چ..چی؟
_اره پیدا کردن الان بهم خبر دادن(گوشیشم ک پیامک اومده بود نشون داد)
+خب خونه ی پدرو مادرم هست اونا پیرن پس احتکالا خبر نگارا پیری پدرو مادرم و میفهمنو نمیان درسته؟
_بنظرت ایمقد براشون مهمه و درکو فهم دارن؟
+خب الان باید کجا بمونم؟
_خونه ی من
+چی؟منو تو ک..
_فکر کن همخونه ایم اوکی؟
+باشه پس پولم بهت میدم تو اتاقای جدا
_اوکی
+چقد باید بهت بدم؟
_(یه مبلغ خیلی پایین)
+اینکه خیلی کمه ن؟
_ن من همینقد چند سال پیش خریده بودم(دروغ)
+واقعا؟
_ارع
+اینکه نصف خقوق منه
۴.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.