فیک『شیطان』
فیک『شیطان』
پارت ۵
ویو ا.ت
ساعت ۳ نصف شب بود
خوابم نمیومد پاشدم نیم ساعت ورزش کردم
یکم با گوشی ور رفتم که ساعت ۴ شد
رفتم پایین در یخچال رو باز کردم یه شیر توت فرنگی دیم برداشتم و یه کیک هم برداشتم اومدم بالا دیدم جونگ کوک جلو در اتاقمه
(مکالمه ا.ت +و کوک_)
+چیزی شده؟؟؟
_ نه...
+ خب پس برا چی جلو در اتاقم هستی ؟
_ خب می خواستم یه چیزی بپرسم
+ خب
_ تو یادته کدوم باند مافیا خانوادت رو کشت و به تو صدمه زد؟
+ اره قیافه اون حروم زاده هرگز از ذهن من بیرون نمیره مگر اینکه انتقام بگیرم
_ خب من چند تا عکس نشون میدم بگو کدومه
+ باش (تمام این مدت ا.ت سرد حرف میزنه)
ویو کوک
چند تا عکس از باند های مختلف نشون دادم بهش که اون به یون جانگ اشاره کرد
+ خود خود این عوضی بوده
_ مطمعنی
+ اره
_ خب باشه یه ساعت دیگه حرکت می کنیم
+ تو که گفتی ساعت ۶
_ تا اونجا یه ساعت راهه
+ اوک من می خوام حاضر بشم فعلا
_ فعلا
ویو ا.ت
رفتم تو اتاقم هر چی اسلحه داشتم برداشتم و گذاشتم رو میزم
بعد یه لباس مشکی برداشتم و پوشیدم (اسلاید دوم ) موهامو خرگوشی بستم و چوب بیسبالم رو برداشتم همه اسلحه هامو جا ساز کردم و رفتم بیرون ۱ دقیقه تا ساعت ۵ مونده بود که دیدم همه اومدن بیرون
ویو کوک
ا.ت خیلی خوشگل و خفن شده بود
همه چیمو برداشته بودم و یه لباس مشکی پوشیده بودم( سلاید سوم)
همه گی رفتیم پایین
نشستیم تو ون ا.ت بغل من نشسته بود هدفون گذاشته بود تو گوشش
راننده ون راه افتاد
.................
یکم کم نوشتم براتون بیشتر می نویسم
لذت ببرید 💗🙃
پارت ۵
ویو ا.ت
ساعت ۳ نصف شب بود
خوابم نمیومد پاشدم نیم ساعت ورزش کردم
یکم با گوشی ور رفتم که ساعت ۴ شد
رفتم پایین در یخچال رو باز کردم یه شیر توت فرنگی دیم برداشتم و یه کیک هم برداشتم اومدم بالا دیدم جونگ کوک جلو در اتاقمه
(مکالمه ا.ت +و کوک_)
+چیزی شده؟؟؟
_ نه...
+ خب پس برا چی جلو در اتاقم هستی ؟
_ خب می خواستم یه چیزی بپرسم
+ خب
_ تو یادته کدوم باند مافیا خانوادت رو کشت و به تو صدمه زد؟
+ اره قیافه اون حروم زاده هرگز از ذهن من بیرون نمیره مگر اینکه انتقام بگیرم
_ خب من چند تا عکس نشون میدم بگو کدومه
+ باش (تمام این مدت ا.ت سرد حرف میزنه)
ویو کوک
چند تا عکس از باند های مختلف نشون دادم بهش که اون به یون جانگ اشاره کرد
+ خود خود این عوضی بوده
_ مطمعنی
+ اره
_ خب باشه یه ساعت دیگه حرکت می کنیم
+ تو که گفتی ساعت ۶
_ تا اونجا یه ساعت راهه
+ اوک من می خوام حاضر بشم فعلا
_ فعلا
ویو ا.ت
رفتم تو اتاقم هر چی اسلحه داشتم برداشتم و گذاشتم رو میزم
بعد یه لباس مشکی برداشتم و پوشیدم (اسلاید دوم ) موهامو خرگوشی بستم و چوب بیسبالم رو برداشتم همه اسلحه هامو جا ساز کردم و رفتم بیرون ۱ دقیقه تا ساعت ۵ مونده بود که دیدم همه اومدن بیرون
ویو کوک
ا.ت خیلی خوشگل و خفن شده بود
همه چیمو برداشته بودم و یه لباس مشکی پوشیده بودم( سلاید سوم)
همه گی رفتیم پایین
نشستیم تو ون ا.ت بغل من نشسته بود هدفون گذاشته بود تو گوشش
راننده ون راه افتاد
.................
یکم کم نوشتم براتون بیشتر می نویسم
لذت ببرید 💗🙃
۱۸.۶k
۰۱ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.