این ابرهای سرخ این کوچه های سرد

این ابرهای سرخ این کوچه های سرد
این جاده ی سپید این باد دوره گرد
اینها بهانه اند تا با تو سر کنم
تا جز تو از جهان صرف نظر کنم

با من قدم بزن در برف در مسیر
ای بغض ناگزیر اینبار گُر بگیر
من راهی توام با من قدم بزن
همراه من بیا تا شهر ما شدن

جاده بهانه است مقصود چشم توست
من راهی توام ای مقصد درست
در برف چای داغ دنیای ما دوتاست
فنجان چای بعد آغاز ماجراست

با من قدم بزن در برف در مسیر
ای بغض ناگزیر اینبار گُر بگیر
من راهی توام با من قدم بزن
همراه من بیا تا شهر ما شدن

جاده بهانه است مقصود چشم توست
من راهی توام ای مقصد درست
من راهی توام با من قدم بزن
همراه من بیا تا شهر ما شدن
این مرد را که باز در تلخی غم است
مهمان به قند کن چایت اگر دم است



علیرضا آذر
دیدگاه ها (۱۲)

بغض ِ فروخورده ام ، چگونه نگریم ؟غنچۀ پژمرده ام ، چگونه نگری...

شب ها دردها به توان مى رسندو تواناتر از هميشهتاوان تمام رو...

بند ِ دل ِ من به لبخندهای تو بند است برای دوست داشتنت اما ...

تو می‌دانیکه هیچکس را جز تونمی‌بینمحتى در خواب.

⁨ ⁨ چقدر چشم‌به‌راه اومدنش موندی و نیومد؟❤️‍🩹☔️دیر می‌آیی ول...

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

من نمی‌گویم که عاقل باش یا دیوانه باشگر به جانان آشنایی از ج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط