بند دل من

بند ِ دل ِ من
به لبخندهای تو بند است

برای دوست داشتنت اما

لبخندهایت را نه

دلت را لازم دارم!

از شعبده باز هم کاری ساخته نیست

گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو

گیرم با دستهایی به پهلو باز

که معلوم نیست برای حفظ تعادل است

یا برای بغل کردن تو

تمام طناب را راه بروم و نیفتم

یا گیرم این لبخند لعنتی ات

سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود

با این ها

چیزی از قد تنهایی های من

آب نمی رود عزیزم

و هنوز

شب ها

روی شعرها غلت می زنم !
...................................................
از : مهدیه لطیفی
دیدگاه ها (۲۲)

این ابرهای سرخ این کوچه های سرداین جاده ی سپید این باد دوره ...

بغض ِ فروخورده ام ، چگونه نگریم ؟غنچۀ پژمرده ام ، چگونه نگری...

تو می‌دانیکه هیچکس را جز تونمی‌بینمحتى در خواب.

با همه ی بی سرو سامانی امباز به دنبال پریشانی امطاقت فرسودگی...

بند دل منبه لبخندهای تو بند استبرای دوست داشتنت امالبخندهایت...

بند دل منبه لبخندهای تو بند استبرای دوست داشتنت امالبخندهایت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط