شباب عمر عجب با شتاب می گذرد

شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد
شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقی
شتاب کن که جهان با شتاب می گذرد
به چشم خود گذر عمر خویش می بینم
نشسته ام لب جوئی و آب می گذرد
به روی ماه نیاری حدیث زلف سیاه
که ابر از جلو آفتاب می گذرد
خراب گردش آن چشم جاودان مستم
که دور جام جهان خراب می گذرد
به آب و تاب جوانی چگونه غره شدی
که خود جوانی و این آب و تاب می گذرد
به زیر سنگ لحد استخوان پیکر ما
چو گندمی است که از آسیاب می گذرد
کمان چرخ فلک شهریار در کف کیست
که روزگار چو تیر شهاب می گذرد

شهریار
دیدگاه ها (۰)

دورِ خودت دایره‌ای بکشدایره‌ای به وسعتِ بیخیال بودن ...دایره...

من در هیچ دسته‌ای جا نمی‌شدم، از تمام چهارچوب‌ها و کادرها می...

- اشکالِ ما آدم ها این است که؛هر کدام به روش خود یکدیگر را د...

سـ؋ـرے در پیش است .. سـ؋ـرے بے پایان .. سـ؋ـرے طولانےسـ؋ـرے ...

ثریا ابراهیمی (پری) معشوقه معروف استاد شهریار استکه ﺗﺎ ﭘﺎﻳﺎﻥ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط