گفتند مرگ مرده است آری خود دیدم که تن به شقاوت لاش خوران
گفتند مرگ مرده است آری خود دیدم که تن به شقاوت لاش خوران سپرده بود...
پس شاباش درکف قاصد نهادند وبانگ دربانگ برآوردند:هدیه ی حیات همیشه شما را باد...
سال ها درپی سال ها وقرن ها درپی قرن ها سالخورده ای زرد چهر از پس کوه های سربه زیر آهسته بر می خاست وبه شدْآمدی بی ثمر در ژرفای یاس آبی رسوب میکرد.
مردمان بی مرگ دریکدیگر بازنگریستندودرتهی بی مرگی خویش دشنه درکف هم نهادند
ام
مرگ
مرده بود
پس زنان به زاری درآمدند وکودکان به سمت زهدان ها شتابان دویدند
ومردان افسانه مرگ را بارنوزاده گان بی نصیب بازگفتند.
چه تهی غم ناکی
چراکه مرگ دیرگاهی مرده بود...
وقدیس ناصری برفرازصلیب شرمگین از نگاه مردم می گریخت .....
لیان
پس شاباش درکف قاصد نهادند وبانگ دربانگ برآوردند:هدیه ی حیات همیشه شما را باد...
سال ها درپی سال ها وقرن ها درپی قرن ها سالخورده ای زرد چهر از پس کوه های سربه زیر آهسته بر می خاست وبه شدْآمدی بی ثمر در ژرفای یاس آبی رسوب میکرد.
مردمان بی مرگ دریکدیگر بازنگریستندودرتهی بی مرگی خویش دشنه درکف هم نهادند
ام
مرگ
مرده بود
پس زنان به زاری درآمدند وکودکان به سمت زهدان ها شتابان دویدند
ومردان افسانه مرگ را بارنوزاده گان بی نصیب بازگفتند.
چه تهی غم ناکی
چراکه مرگ دیرگاهی مرده بود...
وقدیس ناصری برفرازصلیب شرمگین از نگاه مردم می گریخت .....
لیان
۲۴۱
۲۹ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.