عروسی دازایو چویا پارت دو

عروسی دازایو چویا پارت دو😹 😻 👇 👇
نویسندگان: PARI_SAN. twilight_av
تو منو بگیر
آکو:عه 😐
*به مغاره میروند و مشغول خریدند و آتسوشی هی کرم میریزد و‌آکو از خجالت سرخ میشود 😄
آتسوشی:ئه دازای ـ سان زنگ میزنه
آکوتاگاوا:کاش به منم زنگ میزد
آتسوشی:یه لحظه*و میرود و در افق محو میشود*
*آکوتاگاوا‌ رو به فروشنده میکند که دارد وسایلشان را حساب میکند*:چه خبرا؟
فروشنده:خانومتونه؟چقد با شخصیت بودن ماشالله
آکوتاگاوا:نه نه عمم بود
*فروشنده تا میخواهد سخنی بگوید آتسوشی وارد میشود*
اتسوشی:دازای _سان گفت عروسو از مزون برداشتم زود بیاین کیکتونو بپزین تا مهمونا نیومدن 😐
آکو:اوک :|
*در آشپزخانه تالار آکو و آتسوشی مسئول کیک هستند
آتسوشی:آکو... عشقم... همسر آیندم... شیکر و شیرو میدی؟ 😘
آکو دم گوش راشومون:پسپسپسپس
راشومون بجای شکر یه کیسه نمک را به آتسوشی میدهد
و آکو وایتکس بجای شیر میدهد و آتسوشی همه را داخل دیگ گنده خالی میکند و هم میزند 😷
آکوتاگاوا:حواست باشه من شوهر ایندت نیستم (لحن لجبازی بچگونه)
آتسوشی:زوج خوبی میشیم که
آکوتاگاوا:نچ
آتسوشی:پس من با کی ازدواج کنم؟ 😣
آکوتاگاوا:به من چه برو با کیوکا ازدواج کن
*آتسوشی جر میخورد*:غلط کردم

موری:بعععععع داش فوکوزاوا خوبی؟ ایشالا خوشبخت بشن (دیدین پسرا وقتی همو میبینن صدا گوسفن درمیارن؟ توهین نشه ها 😉 )
فوکوزاوا:بعععععع داش موری خوبی عجب تیپی زدی
هیگوچی از پنجره به آکو دید میزنه که آکو و آتسوشی که خیلی گرم گرفتن *در خیالش با آکو ازدباج میکند 😕
آتسوشی عربده میزند :برین کنار عروس و داماد دارن میان
آکوتاگاوا::من نمیرم
آتسوشی:الهی تو میخوای پیشم بمونی؟؟
آکوتاگاوا:باشع ببین رفتم کنار*و آنقدر دور میشود که به در تالار میرسد*:اینجا خوبه؟
آتسوشی(در حالی که داد میزند):منم عاشقتم آکو
*آکوتاگاوا توی سرش میکوبد و ار تالار فرار میکند* *لیموزین میاد جلوی تالار و دازای میاد جلو تا درو وا کنه و هزارتا فیلمبردار میان رو سر عروس
و چویا با ناز و عشوه پیاده میشه
*موری و فوکوزاوا اشک را از چشمانشان پاک میکنند و همانطور آتسوشی تا سر کوچه دار دنبال آکو میدود کیک وایتکسی و نمکیشان دارد میسوزد 😂
فوکوزاوا:فک نمیکردم هرگز چنین روزی برسه
موری:اره ببین بچه هامون چقد بزرگ شدن
چویا و دازای:-ـــــــــ-
فوکوزاوا:ولی خیلی به هم دیگه میاین
موری:انگار همین دیروز بود که چویا از در و دیوار خونه بالا میرف
*دازای در حال پاچیدن از خنده*
چویا:😠
فوکوزاوا:و دازای دنبال یه همدم میگشت که باهاش خودکشی کنه برای همین یه بار با یه سگ خودکشی کرد ولی سگه مرد
دازای:😠 😠 😠
دیدگاه ها (۱۸)

عروسی دازایو چویا😻 😹 👇 👇 نویسندگان: PARI_SAN. twilight_a...

چرا یه حسی بهم میگع این چهارتا مست کردن؟😂 😂 😂 😂

عروسی دازایو و چویا 😹 😻 👇 👇 نویسنده ها:PARI_SAN @tw...

#sleepy_ash

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط