یادمه یه نفر یه چیزی بهم گفت
یادمه یه نفر یه چیزی بهم گفت
یادم نیست شنیده بود یا جایی خونده بود
میگفت یه اتفاقی می افته نزدیکای ظهور
یه موجود تک چشم تمام دین ایمان آدمارو می بلعه جوری آدمارو به خودش مشغول می کنه که آدما پاک یادشون میره واسه چی آمدن چه کار باید می کردن
اون موجود تک چشم همین گوشی های موبایل اون چشم اشم دوربین سلفی اش
از وقتی گوشی های هوشمند وارد زندگی ها شده
همه چیز عوض شده
اعضا خانواده ازهم دور شدن
زندگي ها ازهم می پاشه
بساط گناه و آموزش فساد واسه آینده سازان کشور خوب باز شده
ازنظر من ما هرچی پیشرفت کنیم
از هدف هامون دور می شیم
یادمه چند سال پیش بود که اینترنت سراسری قطع شد
یادمه تو فامیل خانواده ما روابط مثل گذشته شد
از تلفن خونه زنگ می زدن
باز بساط پیامک باز شده بود
دیگه شبکه های اجتماعی نبودن
دیگه چیزی نبود که مارو از خودمون خدای خودمون غافل کنه
یادم نیست شنیده بود یا جایی خونده بود
میگفت یه اتفاقی می افته نزدیکای ظهور
یه موجود تک چشم تمام دین ایمان آدمارو می بلعه جوری آدمارو به خودش مشغول می کنه که آدما پاک یادشون میره واسه چی آمدن چه کار باید می کردن
اون موجود تک چشم همین گوشی های موبایل اون چشم اشم دوربین سلفی اش
از وقتی گوشی های هوشمند وارد زندگی ها شده
همه چیز عوض شده
اعضا خانواده ازهم دور شدن
زندگي ها ازهم می پاشه
بساط گناه و آموزش فساد واسه آینده سازان کشور خوب باز شده
ازنظر من ما هرچی پیشرفت کنیم
از هدف هامون دور می شیم
یادمه چند سال پیش بود که اینترنت سراسری قطع شد
یادمه تو فامیل خانواده ما روابط مثل گذشته شد
از تلفن خونه زنگ می زدن
باز بساط پیامک باز شده بود
دیگه شبکه های اجتماعی نبودن
دیگه چیزی نبود که مارو از خودمون خدای خودمون غافل کنه
۳.۵k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۰