چپتر اول
Chapter 1
در دل جنگل انبوه، آکیو و مونا قدم میزدند. سکوت حاکم بود، جز صدای خشخش برگها زیر پاهایشان. آکیو، با نگاهی پرسشگر به مونا خیره شد: «خب، حالا میخوای چکار کنی؟»
مونا، سرش را پایین انداخت و با صدایی آرام پاسخ داد: «میخوام همه چیزو درست کنم.» آهی عمیق کشید و ادامه داد: «حتی اگه دیر شده باشه، ولی هنوزم میتونم درستش کنم.»
آکیو، دستش را روی موهای آبی رنگش کشید و لبخندی تلخ زد: «بعد از هزار سال برگشتی و حالا میخوای اشتباهات گذشته رو جبران کنی؟»
مونا، سرش را بالا گرفت و با چشمانی مصمم به آکیو نگاه کرد: «آره، میخوام.»
آکیو، شانهای بالا انداخت و گفت: «خیلی خب، از کجا میخوای شروع کنی؟»
مونا، بدون لحظه ای تردید پاسخ داد: «هردومون باید عضو سپاه شیطانکش بشیم.»
آکیو، ابروهایش را بالا انداخت: «و بعدش؟»
مونا، با لحنی مصمم گفت: «بعدش دیگه با خودم....»
آکیو، با تردید نگاهی به مونا انداخت و گفت: «خیلی خب.»
مونا، با هیجان گفت: «همین الان بریم!»
آکیو، با تعجب پرسید: «همین الان بریم آزمون ورودی رو بدیم؟!»
مونا، با سر تکان داد و گفت: «آره، تازه الانم وقتشه! زود باش بریم!»
آکیو، با ناچاری قبول کرد و همراه مونا به سمت محل برگزاری آزمون ورودی حرکت کردند.
محوطه آزمون، مملو از گلهای گلیسین بود. عطر شیرین این گلها، برای مونا که یک شیطان بود، بسیار آزاردهنده بود. با این حال، به خاطر هدفش، سعی کرد تحمل کند.
قبل از ورود به محوطه اصلی آزمون، دو دختر دوقلو با موهای سفید و سیاه، توضیحات لازم را درباره آزمون ارائه دادند. آنها گفتند که شرکتکنندگان باید هفت روز در محوطه آزمون زنده بمانند تا قبول شوند. برای مونا و آکیو، این آزمون بسیار آسانتر از دیگران بود.
آزمون آغاز شد و هفت روز به سرعت گذشت. در پایان آزمون، تنها چهار نفر موفق شدند زنده بمانند: آکیو، مونا، و دو دختر با کلیپسهای پروانهای رنگارنگ.
آکیو، با نگاهی به اطراف گفت: «فقط ما چهار نفر موندیم.»
پس از گذراندن مراحل بعدی آزمون، نوبت به مرحله دوم از نقشه مونا رسیده بود.
...........
منتظر چپتر بعدی باشیننن✨️
جهت دسترسی به تمامی چپتر ها: https://wisgoon.com/p/5835DL98P5/دو_نیمه_ی_ماه/
در دل جنگل انبوه، آکیو و مونا قدم میزدند. سکوت حاکم بود، جز صدای خشخش برگها زیر پاهایشان. آکیو، با نگاهی پرسشگر به مونا خیره شد: «خب، حالا میخوای چکار کنی؟»
مونا، سرش را پایین انداخت و با صدایی آرام پاسخ داد: «میخوام همه چیزو درست کنم.» آهی عمیق کشید و ادامه داد: «حتی اگه دیر شده باشه، ولی هنوزم میتونم درستش کنم.»
آکیو، دستش را روی موهای آبی رنگش کشید و لبخندی تلخ زد: «بعد از هزار سال برگشتی و حالا میخوای اشتباهات گذشته رو جبران کنی؟»
مونا، سرش را بالا گرفت و با چشمانی مصمم به آکیو نگاه کرد: «آره، میخوام.»
آکیو، شانهای بالا انداخت و گفت: «خیلی خب، از کجا میخوای شروع کنی؟»
مونا، بدون لحظه ای تردید پاسخ داد: «هردومون باید عضو سپاه شیطانکش بشیم.»
آکیو، ابروهایش را بالا انداخت: «و بعدش؟»
مونا، با لحنی مصمم گفت: «بعدش دیگه با خودم....»
آکیو، با تردید نگاهی به مونا انداخت و گفت: «خیلی خب.»
مونا، با هیجان گفت: «همین الان بریم!»
آکیو، با تعجب پرسید: «همین الان بریم آزمون ورودی رو بدیم؟!»
مونا، با سر تکان داد و گفت: «آره، تازه الانم وقتشه! زود باش بریم!»
آکیو، با ناچاری قبول کرد و همراه مونا به سمت محل برگزاری آزمون ورودی حرکت کردند.
محوطه آزمون، مملو از گلهای گلیسین بود. عطر شیرین این گلها، برای مونا که یک شیطان بود، بسیار آزاردهنده بود. با این حال، به خاطر هدفش، سعی کرد تحمل کند.
قبل از ورود به محوطه اصلی آزمون، دو دختر دوقلو با موهای سفید و سیاه، توضیحات لازم را درباره آزمون ارائه دادند. آنها گفتند که شرکتکنندگان باید هفت روز در محوطه آزمون زنده بمانند تا قبول شوند. برای مونا و آکیو، این آزمون بسیار آسانتر از دیگران بود.
آزمون آغاز شد و هفت روز به سرعت گذشت. در پایان آزمون، تنها چهار نفر موفق شدند زنده بمانند: آکیو، مونا، و دو دختر با کلیپسهای پروانهای رنگارنگ.
آکیو، با نگاهی به اطراف گفت: «فقط ما چهار نفر موندیم.»
پس از گذراندن مراحل بعدی آزمون، نوبت به مرحله دوم از نقشه مونا رسیده بود.
...........
منتظر چپتر بعدی باشیننن✨️
جهت دسترسی به تمامی چپتر ها: https://wisgoon.com/p/5835DL98P5/دو_نیمه_ی_ماه/
- ۵.۰k
- ۲۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط