❁-خاطراتش تنها دلیلِ تپیدنِ قلبِ شکسته اش بود که برای ایس
❁-خاطراتش تنها دلیلِ تپیدنِ قلبِ شکستهاش بود که برای ایستادن به مغزِ همزمان پر اما خالی و پوچاش، دستور ماندن میداد.
اگر میخواست به گذشته برگردد، دلیلی جز دوباره لمس کردن و به آغوش کشیدنِ خاطراتش نداشت.
خاطراتی که عطر چوبِ باران خوردهای را میداد که با خود، غم را به همراه داشت.
بارانی که دیگر روزنههایِ پوستش را تر نمیکرد... سرد شده بود و فقط روشنایی میدید، چشمش به او میگفت.. مرگ به سویت میآید.
اگر میخواست به گذشته برگردد، دلیلی جز دوباره لمس کردن و به آغوش کشیدنِ خاطراتش نداشت.
خاطراتی که عطر چوبِ باران خوردهای را میداد که با خود، غم را به همراه داشت.
بارانی که دیگر روزنههایِ پوستش را تر نمیکرد... سرد شده بود و فقط روشنایی میدید، چشمش به او میگفت.. مرگ به سویت میآید.
۱.۳k
۲۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.