ته سیگارهایم پوکه های خاطرات است که شلیک می کنم وسط مغزم

ته سیگارهایم پوکه های خاطرات است که شلیک می کنم وسط مغزم! مـــی کُشد مرا.. اما شاید ترا فراری دهد از ذهنم! هــــمه را خطا زدم پــــــــــــــاکت بــــعـــــدی، خـــشــابـــی دیـــگــــر..
دیدگاه ها (۱)

درد میکشم ، درد!هم تلخ است هم ارزانهم گیراییش بالاست !هم این...

درد تنهایی کشیدنمثلِ کشیدنِ خطهایِ رنگی‌ روی کاغذِ سفیدشاهکا...

ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯿﻢ ...ﭼﻪ ﺗﻨﻬﺎ،ﭼﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻊ ...ﺍﻣﺎ با ﺧﻮﺩﻣ...

مے دونے بعضے روزآ دیگـﮧ نـﮧ خآطــــره نـﮧ بـــــغض نـﮧ اَشکـ...

پرسیدم: «چند تا منو دوست نداری؟»روی یک تکه از نیمرو، نمک پاش...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط