دلدار من...
دلدار من...
دلدار من!
کجایی؟
فریادها کشیدم بلکه بار دگر چشمانت را ببینم...
دلدار من...
کجایی؟
شادی ام را فروختم ای دلدار...
شادی م را یک سکه ی دو قرونی فروختم...
فروختم بلکه ببینمت، موهای موج دارت
چشمات اقیانوسی ات، تن برفی ات...
لب های سرخت :)
ای دلدار، چه بر سرم آورده ای که این چنین دیوانه وار در خیابان ها پرسه میزنم؟
چراغ های شب نما مرا میشناسد...
تارهای ماریمبایت برایم فریاد میکشند...
مانند آخرین نهنگی که تنها مانده ست در اقیانوس دنیا...
مانند فرزندی که آخرین روز است که مادرش را میبیند
میگریم
میگریم
میگریم
و
میگریم...
دلدار من...
من دیگر تمام شده ام،
دنبالم نگرد :)
_ من، خودم و درونم
دلدار من!
کجایی؟
فریادها کشیدم بلکه بار دگر چشمانت را ببینم...
دلدار من...
کجایی؟
شادی ام را فروختم ای دلدار...
شادی م را یک سکه ی دو قرونی فروختم...
فروختم بلکه ببینمت، موهای موج دارت
چشمات اقیانوسی ات، تن برفی ات...
لب های سرخت :)
ای دلدار، چه بر سرم آورده ای که این چنین دیوانه وار در خیابان ها پرسه میزنم؟
چراغ های شب نما مرا میشناسد...
تارهای ماریمبایت برایم فریاد میکشند...
مانند آخرین نهنگی که تنها مانده ست در اقیانوس دنیا...
مانند فرزندی که آخرین روز است که مادرش را میبیند
میگریم
میگریم
میگریم
و
میگریم...
دلدار من...
من دیگر تمام شده ام،
دنبالم نگرد :)
_ من، خودم و درونم
۱.۹k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.