ای خونه ی چوبیه من

ای خونه ی چوبیه من...
در مقابل طوفان های سهمگین زمستان طاقت اوردی
در مقابل بارش باران سنگین پاییز طاقت آوردی...
در مقابل برگ ریزان های بهار طاقت آوردی....
پس چرا چنین شدی؟
چرا شکستی؟
چرا در مقابل غم هایم چونان خانه ای کاهی در هم آمیخته شدی و فرو ریختی؟
انقدر سنگین بود بارِ غم هایم؟
پس بگو چرا قلب بیچاره ام اینگونه نبض میزد...
او هم داشت میمیرد...
پس بگو!
پس بگو چرا در سینه ام دردی نابه جا احساس میکنم...
قلبی ندارم دگر... قلبم مدتیست که مرده:)
خونه ی چوبی من،
دوباره می‌سازمت...
اینبار با چوب تجربه م می‌سازمت تا دیگر فرو نریزی...
محکم تر از قبل، استوار تر از همیشه
باهم به این زندگی ادامه می‌دهیم خونه ی چوبی من :)))

_ من، خودم و درونم
دیدگاه ها (۰)

دلدار من...دلدار من!کجایی؟فریادها کشیدم بلکه بار دگر چشمانت ...

..

Nobody's different...!

باشه ولی هوش مصنوعی خیلی خفنه...آهنگ فرانسوی ایندیلا که به ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط