دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت

دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت
اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت
و آن عشق نازنین که میان من و تو بود
دردا که چون جوانی ما پایمال گشت !
دیدگاه ها (۱)

مدتهاست نه به آمدن کسی دلخوشمنه از رفتن کسی دلگیر ، بی کسی ه...

دوستی را که چشم انتخاب کند ، ممکن است محبوب دل نشودولی آن را...

این کوزه چو من عاشق زاری بوده استدر بند سر زلف نگاری بوده‌ست...

من اینجا نیومدم که بهت بگم نمی تونم بدون تو زندگی کنم ...می ...

یک شب لبان تشنهٔ من با شوقدر آتش لبان تو می سوزدچشمان من امی...

سلام… به اوج تنهایی..سلام به نور چشمان تر ….در سکوت وتاریکی ...

شوق دیدار تو سر رفت ز پیمانه ی ماکی قدم‌می نهی ای شاه به ویر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط