سلام

سلام.
من اصلا به فکر تغییرات تو خودم نبودم و سمت گناهان کبیره هم میرفتم و اصلا به خدا و اهل بیت توجه نمیکردم که هستن
ولی تو دلم ترس داشتم هردفعه گناه میکردم ی احساس ترس از خدا داشتم من خیلی کارها کردم ... که بلاخره داخل تلگرام ی گروه زدم و همه نوع ادم داخلش امد بعد از،مدتی ی عکسی از یک شهید مدافع حرم به.نام شهید محمد مهدی،یاغی عکس شهید ی عکس خندان داشت من رفتم دنبالش من اصلا اون شهید نمیشناختم ولی،اون خنده اش من جذب کرد و رفتم از اون کسی که.عکس شهید رو فرستاده بود رفتم و بهم.معرفی کرد ...

بلاخره آشناشدم و بهم گفت ی تو اینترنت ی مستند به.نام کرار هست بلاخره اون مستند دانلود کردم بعدش بعد از نگاه کردن من جذب ی قسمت از اون مستند شدم که شهید وصیت نامه خودش رو میخواند شهید گفت دوستان هروقت دلتنگ شده اید بیاید و باهم حرف بزنیم بیاید بالای سرخاک من و با من دردل کنید ... من ی مدتی هروقت دلم تنگ میشد باهاش حرف میزدم ....
نمیدونم شاید این قسمت باور کردنی نباشه ولی اون شهید نمیدونم چیکار کرد که من از با گناهان کبیرم قطع ارتباط کردم ...،ی ترسی مخصوص برام اورد که از،خدا بترسم ...
دوشب نخوابیدم ترس،از خدا ...
بلاخره من که دیگه بااون شهید دوست شدم و اینکه هروقت دلم میگیره احساس تنهایی میکنم با شهید حرف میزنم دیگه عشقم شده بود ... دیگه احساس تنهایی نمیکنم واقعا این شهید زندگی من متحول کرد ..,با همان عکس خنده.رو خودش
و خیلی دوست دارم که مدافع حرم شرکت کنم ولی حیف کّ هنوز نمیشه پدرمادر راضی نیستن ...
شّهیدان واقعا کرامت دارن واقعا .....
یاعلی

پ.ن:روایت از یک شخص متحول شده است
دیدگاه ها (۱)

راهکارهای دفع غیبتبحث رو عوض کنید و به موضوعی که مخاطبتون دو...

لب های من عسل شده از گفتن حسینآقا چقدر نام شما مزه می دهد بع...

سلامتی دخترایی که نمیتونن مدافع باشن و برن جنگ....ایها الداع...

یــا صاحب الزمان(عج)آقای مـن!مــولای مـن! از قـدیــم گفته ان...

شوهر دو روزه. پارت۸۲

مرگ بی پایان پارت ۲۸

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط