شاهنامه گشتاسپ

#شاهنامه #گشتاسپ #۸۸

پادشاهی گشتاسپ صدوبیست سال بود .، لهراسپ به بلخ رفت و در معبد نوبهار شروع به عبادت نمود . سی سال بدین‌سان گذشت . گشتاسپ از همسرش که نام اصلیش ناهید بود و او را کتایون می‌نامیدند ، دو فرزند به نام‌های اسفندیار و پشوتن داشت . مدتی بعد درختی در ایوان گشتاسپ به وجود آمد که دارای ریشه محکم و شاخ و برگ فراوان بود ، نام او زردهشت بود . او به شاه گفت که من پیامبر هستم و آمده‌ام تا شمارا به‌سوی خدا راهنمایی کنم . مجمری از آتش آورد و گفت که از بهشت آورده است و خواست تا دین بهی را بپذیرد . وقتی شاه سخنان او را شنید دین او را پذیرفت و به دنبال او زریر و پدرش لهراسپ و سران کشور همگی به دین زرتشت پیوستند پس گشتاسپ به همه‌جا پیک فرستاد و دین زرتشت را پراکند و معابدی به وجود آورد وسرور آن کاشت چند سالی گذشت و سرو قد کشید پس‌ازآن گشتاسپ کاخ زیبایی ساخت . زمانی گذشت روزی زردشت به گشتاسپ گفت : درست نیست که به شاه تورچنین باژ بدهی . گشتاسپ نیز پذیرفت . نره‌دیوی آگاه شد و به‌سوی شاه توران رفت و به او خبر داد و گفت که او به دین دیگری گرویده است . وقتی ارجاسپ سخنان دیو را شنید ناراحت شد و موبدان و اطرافیانش را جمع کرد و گفت که گشتاسپ شاه دین زردشت درآمده است همگی به دین جدید درآمده‌اند . باید نامه‌ای با اموال فراوان نزدش فرستاد و به او گفت که از این راه برگرد و اگر نپذیرفت به ایران لشکر می‌فرستیم و با آن‌ها می‌جنگیم و آنجا را ویران می‌کنیم پس نامه‌ای نوشتند و دو پیک به همراه آن فرستادند : یکی پیری جادوگر به نام بی درفش و دیگری نام خواست .
وقتی گشتاسپ نامه او را خواند ناراحت شد و همه بزرگان را فراخواند و به مشاوره پرداخت ‌بزرگان‌اینطور پاسخ دادن : بگیرید و دیگر این‌طرف‌ها نیایید و به ارجاسپ بگویید که در دی‌ماه به توران می‌آیم و آنجا را نابود می‌کنم . وقتی نامه شاه ایران به ارجاسپ رسید به سپهدارش گفت که از تمام پادشاهی توران سپاهیانی جمع کن . همه سپاهیان نزد شاه رفتند و گشتاسپ ، جاماسپ وزیرش را که ستاره‌شناس و دانشمند بزرگی بود ، فراخواند و از او خواست تا از سرانجام کار خبر دهد . جاماسپ ناراحت شد و گفت : کاش این علم را خدا به من نمی‌داد . اگر من حقیقت را به تو بگویم ممکن است از دست من ناراحت شوی . شاه گفت : به جان برادرم زریر و پسرم اسفندیار که من با تو بدرفتاری نمی‌کنم
@hakimtoosi
دیدگاه ها (۱۱)

#شاهنامه #گشتاسب #۸۷روزی قیصر نامه‌ای به الیاس فرزند مهراس ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط