از سخنچینان شنیدم

از سخن‌چینان شنیدم
«آشنایت نیستم...»
خاطراتت را بیاور
تا بگویم کیستم!
دیدگاه ها (۴)

شبیهِ ماندنِ زنی سی ساله و تنهاپایِ عشقِ راستینش،ایستاده امو...

دوست داشتن های یواشکی ادم را تا انتهای جنون میبرد،،،، قلب اس...

همین خوب است؛همین که تو نگرانم می شوی،همین که هر اتفاقی بیفت...

هنوز هم زیباست،انتظار نگاهت را کشیدن...من،نگاهم را،نذر چشمان...

سال‌ها پرسیدم از خود کیستم؟آتشم، شورم، شرابم، چیستم؟دیدمش ام...

نشسته ای رو به رو ایم آشنا نیستی به خویم ز این سخن های شیرین...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط