شبیه ماندن زنی سی ساله و تنها

شبیهِ ماندنِ زنی سی ساله و تنها
پایِ عشقِ راستینش،
ایستاده ام
ولی ویرانم...
شبیهِ رفتنِ مردی خسته در دلِ شب
در پیِ عطرِ موهای معشوقه ش،
لبخند می زنم
ولی دلتنگم...
شبیه اصرارِ کودکی لجباز
بر سرِ نگهداشتنِ عروسکِ کهنه اش،
گریه می کنم
ولی رهایت نمی کنم...

شقایق_عباسی
دیدگاه ها (۴)

دوست داشتن های یواشکی ادم را تا انتهای جنون میبرد،،،، قلب اس...

جنبه محبتنداریمظرفیتمان که تکمیل شدغرورمانسرریزمیشودو سیل بی...

از سخن‌چینان شنیدم«آشنایت نیستم...»خاطراتت را بیاورتا بگویم ...

همین خوب است؛همین که تو نگرانم می شوی،همین که هر اتفاقی بیفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط