Part

Part40

ا. ت: از تو دیگه اه

کوک: چ.. چی یعنی من

ا. ت: ا.. اره داری بابا میشی اه اه اههه

کوک: نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت ولی ا. تو داشتم از دست میدادم پیاده شدم براید استایل بغلش کردمو بردمش و بهش سرم زدن حالش که بهتر شد رفتیم تو ماشین

ا. ت: م.. من متاسفم اگه نمیخوایم س... سقطش میکنم

کوک: تو غلط میکنی چرا نخوامش

ا. ت: جدی واییییی عاشقتم اه اییی

کوک: سریع زدم کنار حالش بد شده بود دوباره چ.. چیزی شده عزیزم

ا. ت: نه خوبم  دکتر گفت طبیعیه

کوک: ا.. اها ترسیدم اروم دستاش که داشت میلرزیدم گرفتمو گفتم ممنون بابات این هدیه ا. ت اروم اروم نزدیکش شدم و بوسیدمش بعد چند مین جدا شدیمو رفتیم سمت خونه وقتی رفتیم تو دیدم که..............
دیدگاه ها (۰)

Part41 ویو کوکوقتی وارد خونه شدیم دیدم تهیونگ نشسته رو مبل و...

Part42 کوک ویو صبح صب اروم بیدار شدم و با چهره ا. ت که خیلی ...

Part39 کوک ویو یهو دیدم ا. ت داره ازم فاصله میگیره داشت میرف...

Part38از زبان ا. ت ج... ج... جوابم... مو ثبت بود حالا چجوری ...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

پارت ۷۱ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط