مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است

مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم است
لذت عشق من و تو، نرسیدن به هم است

ما دو مغرور، دو خودخواه، دو بد تقدیریم
عاشقی کردن ما شرح عدم در عدم است

مثل یک تابلوی نیمه ی نفرین شده ای
دست هر کس که به سوی تو بیاید، قلم است

عشق را پس زدی ای دوست، ولی پیش خدا
هر که از عشق مبّرا بشود، متهم است

می روی، دور نرو، قبل پشیمان شدنت
فکر برگشتن خود باش و زمانی که کم است

قبل رفتن بنشین خاطره ای زنده کنیم
بنشین چای بریزم، بنشین تازه دم است



#سیدتقی_سیدی
دیدگاه ها (۱)

مبارک آن دمی کآیی مرا گویی ز یکتایی من آنِ تو، تو آنِ من...

هر شب که می خوابممی گویم صبح که آمدیبا شاخه ای گل سرخوانمود ...

هر چه می آیم چرا آخر نمی بینم تو را یک نفر انگار دارد شهر را...

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق...همیشه رفتن و رفتن! از آ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط