بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق

بشارتی به من از کاروان بیار ای عشق...

همیشه رفتن و رفتن! از آمدن چه خبر؟!


#حسین_منزوی
دیدگاه ها (۱)

هر چه می آیم چرا آخر نمی بینم تو را یک نفر انگار دارد شهر را...

مثل کوهیم و از این فاصله هامان چه غم استلذت عشق من و تو، نرس...

میخواهم از اتاق بیرون بروماماتــوبیرون از اتاق را هم با خود ...

.از عمر دو روزی گذران ما را بسیک لحظۀ وصل عاشقان ما را بسهر ...

ای خدای حبیبه چنین بشارتی برای قلب ما هم❤️🥲#خدا #خدایاشکرت #...

بگذار راز دلم را بدانی تورا دوست دارمای بامن از رازها صمیمی ...

🧡ای ساربان! آهسته رو کآرام جانم می‌رودوآن دل که با خود داشتم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط