.
.
دیشب بـرگشـت
رو بــہ روم ایـسـتاد
خـندید
خـندیدم
سیـگارشــو بـرداش
اخـم کردم
نگام کـرد
لـبـخند زدم
نباید میفهـمید
شـنیدم میـکشی
سرد شـد بدنـم
باز لبـخند :) درسـتـہ؟
خندیـدم
عصبے شـد
سیـگارو گذاشتـم لاے انـگشـتام
باز خندیدم
فنـدکـ
اولـین پُکـ
اخم کرد
دختر کـہ سـیگار نـمیکشه
خندیـدم :) بـلند
عصبے تر شد
+نکـش
سیـگارو گرفت
مچ دستم :)
اخماش بیشتـر شد
+ایـن چیـہ؟
آروم گفـتم
_جاے رفـتنـت
الآن کـہ ایـنجام!
خنـده :) +نـخند عصبے میـشم
نـگاش کردم
نفس
خُب دوسِت نداشتم کـہ رفتم
باز نگاه
+حرف بزن! سکوت نکن
خوشحال بودے پیـشش؟
+دوسـم نداشت...رفت
_دروغاشو دوس داشتے؟
+آره خیـلے
_چـرا برگشتـے؟
+راضیش میکنے برگرده؟
_باشـہ :)
.
.
.
.
گه تر از این حس مگه هست؟
خیلی سخت
دیشب بـرگشـت
رو بــہ روم ایـسـتاد
خـندید
خـندیدم
سیـگارشــو بـرداش
اخـم کردم
نگام کـرد
لـبـخند زدم
نباید میفهـمید
شـنیدم میـکشی
سرد شـد بدنـم
باز لبـخند :) درسـتـہ؟
خندیـدم
عصبے شـد
سیـگارو گذاشتـم لاے انـگشـتام
باز خندیدم
فنـدکـ
اولـین پُکـ
اخم کرد
دختر کـہ سـیگار نـمیکشه
خندیـدم :) بـلند
عصبے تر شد
+نکـش
سیـگارو گرفت
مچ دستم :)
اخماش بیشتـر شد
+ایـن چیـہ؟
آروم گفـتم
_جاے رفـتنـت
الآن کـہ ایـنجام!
خنـده :) +نـخند عصبے میـشم
نـگاش کردم
نفس
خُب دوسِت نداشتم کـہ رفتم
باز نگاه
+حرف بزن! سکوت نکن
خوشحال بودے پیـشش؟
+دوسـم نداشت...رفت
_دروغاشو دوس داشتے؟
+آره خیـلے
_چـرا برگشتـے؟
+راضیش میکنے برگرده؟
_باشـہ :)
.
.
.
.
گه تر از این حس مگه هست؟
خیلی سخت
۴۰۶
۲۰ مرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.