میشود همدم و هم سنگ صبورم باشی؟
میشود همدم و هم سنگ صبورم باشی؟
یا در این ظلمت شب حامل نورم باشی؟
تو اگر پشت به پشتم بدهی پیروزم
میشود لطف کنی حفظ غرورم باشی؟
من از این شعرِ و غزلهای خودم دلگیرم
کاش حرفی بزنی شادی و شورم باشی
و در این حالت غمگین خودم میمیرم
تو اگر باز همان حسرت دورم باشی
ماجرایِ من و این قصه یِ دیوانگیم
آخرش نیست اگر مرزِ شعورم باشی
طاقتی نیست بخواهم که دری باز کنم
مگر این که تو خودت قوّت زورم باشی
قبل پرپر شدنم گوشه یِ دنیایِ خودم
کاش پیدا بشوی حسِ ظهورم باشی؟
یا در این ظلمت شب حامل نورم باشی؟
تو اگر پشت به پشتم بدهی پیروزم
میشود لطف کنی حفظ غرورم باشی؟
من از این شعرِ و غزلهای خودم دلگیرم
کاش حرفی بزنی شادی و شورم باشی
و در این حالت غمگین خودم میمیرم
تو اگر باز همان حسرت دورم باشی
ماجرایِ من و این قصه یِ دیوانگیم
آخرش نیست اگر مرزِ شعورم باشی
طاقتی نیست بخواهم که دری باز کنم
مگر این که تو خودت قوّت زورم باشی
قبل پرپر شدنم گوشه یِ دنیایِ خودم
کاش پیدا بشوی حسِ ظهورم باشی؟
۵.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.