فرنوه🍃
#فرنوه🍃
- نشست کنارم. به کیکِ روی میز نگاه کرد و گفت راستش الان تو مرحلهای هستم که همیشه منتظرش بودم.
تجربههامُ کردمو بچگیهام دورانش تموم شد.
زمین خوردم و درس عبرت شد.
الان میدونم چی میخوام ؛
میدونم برای چی زندم.
میدونم چرا و چقدر باید بجنگم ،
خلاصه حالم با خودم خوبه . .
لبخند زد و ادامه داد:
تو چی؟انگاری بزرگتر فکر میکنی.
البته همیشه از ماها بیشتر میفهمیدی ؛ اما انگار توام کشفِ بزرگی کردی ، هوم؟
لبخند زدم و گفتم:
خلاصه حالم با خودم خوبه .
- نشست کنارم. به کیکِ روی میز نگاه کرد و گفت راستش الان تو مرحلهای هستم که همیشه منتظرش بودم.
تجربههامُ کردمو بچگیهام دورانش تموم شد.
زمین خوردم و درس عبرت شد.
الان میدونم چی میخوام ؛
میدونم برای چی زندم.
میدونم چرا و چقدر باید بجنگم ،
خلاصه حالم با خودم خوبه . .
لبخند زد و ادامه داد:
تو چی؟انگاری بزرگتر فکر میکنی.
البته همیشه از ماها بیشتر میفهمیدی ؛ اما انگار توام کشفِ بزرگی کردی ، هوم؟
لبخند زدم و گفتم:
خلاصه حالم با خودم خوبه .
۲۲.۰k
۲۰ شهریور ۱۴۰۱