شب ها را نمی دانم چگونه تعریف کنم

شب ها را نمی دانم چگونه تعریف کنم!
آخر،شب هایی که تو هستی؛ یک جور اند..
و شب هایی که نیستی ،جور دیگر..!
اصلا شب ها از یک ساعتی به بعد اگر خوابت نبرد دیگر باید فاتحه ی آن شب و دلت را بخوانی..!
نمیدانم چه رازی درون شب نهفته است که تمام دلتنگی ها و خاطره ها
یکدفعه هوار میشود روی آدم..!
این شب ها بسیار بی رحم اند..!
چه کسی شب های مهربان را دیده است..؟!
اصلا شب هایی که تو در آن نباشی
با ماه هم قشنگ نمیشود..!♥
دیدگاه ها (۳)

چه شبایی که با فکرت تا صبح بیدار بودم.. حقم داشتم.. دلتنگ بو...

این روزها مادرم همیشه میگه: وقتی میدونی یه چیزی تهش عاقبتی ن...

میخواهی دِلتَنگت نباشم! اِنگار كه بخواهی شيروانی‌هایِ "رَشت"...

مینویسم که بِخوانی.. مینویسم که به گوشَت بِرسانند.. که ببینی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط