من گرفتار تو بودم تو دچار دگري
من گرفتار تو بودم تو دچار دگري
من همه مست تو اما، تو خمار دگري!
دفتر شعر دل من همه لبريز تو بود
سر سوداي تو اما به گذار دگري!
فصل هايم همه با سردي پاييز گذشت
تو ولي در هوس و شور بهار دگري!
هوس بوسەی تو وسوسەي جانم بود
ليک آغوش تو تن پوشەي يار دگري!
تو گذشتي ز من و خاطره هايم آسان
سوختي حادثه ها را به شرار دگري!
آمدي باز پس از آن همه نيرنگ و فريب
که چه ؟بازي بدهي دل به قمار دگري!
برو راهي شو دگر دست تو را خواند دلم
ببر اين قصه ي بی جان به ديار دگری
من همه مست تو اما، تو خمار دگري!
دفتر شعر دل من همه لبريز تو بود
سر سوداي تو اما به گذار دگري!
فصل هايم همه با سردي پاييز گذشت
تو ولي در هوس و شور بهار دگري!
هوس بوسەی تو وسوسەي جانم بود
ليک آغوش تو تن پوشەي يار دگري!
تو گذشتي ز من و خاطره هايم آسان
سوختي حادثه ها را به شرار دگري!
آمدي باز پس از آن همه نيرنگ و فريب
که چه ؟بازي بدهي دل به قمار دگري!
برو راهي شو دگر دست تو را خواند دلم
ببر اين قصه ي بی جان به ديار دگری
۴.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.