دوستت دارمو هراسانم دقایقی بگذرندکه بر حریر دستانت دست نکشمو چون کبوتری بر گنبدت ننشینمسخنات شعر استخاموشیات شعرو عشقت آذرخشی میان رگهایمچونان سرنوشت