ستاره گم شد و خورشید سر زد

ستاره گم شد و خورشید سر زد

پرستویی به بام خانه پر زد

در آن صبحم صفای آرزویی

شبِ اندیشه را رنگِ سحر زد

پرستو باشم و از دام این خاک

گشایم پَر به سوی بام افلاک

ز چشم‌انداز بی ‌پایان گردون

در‌آویزم به دنیایی طربناک

پرستو باشم و از بام هستی

بخوانم نغمه‌های شوق و مستی

سرودی سر کنم با خاطری شاد

سرود عشق و آزادی ‌پرستی

پرستو باشم از بامی به بامی

صفای صبح را گویم سلامی

بهاران را برم هر جا نَویدی

جوانان را دهم هر سو پیامی

تو هم روزی اگر پرسی ز حالم

لب بامت ز حال دل بنالم

وگر پروا کنم بر من نگیری

که می‌ترسم زنی سنگی به بالم


#فریدون مشیری
دیدگاه ها (۱)

ایستاده ام بر بام اسفند، با چشمانی خیره به روزهایی که تلخ و ...

صبح یعنی پروازقد کشیدن در بادچه کسی می‌گوید؛پشت این ثانیه‌ها...

"و طنيني كه پر از زندگي است"زندگي زيباست ...مثل آواز قناري د...

💞پرستو باشم و از بام هستیبخوانم نغمه‌های شوق ومستیسرودی سرکن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط