حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
حاصلی از هنر عشق تو جز حرمان نیست
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
...
آنچنان سوخته این خاک بلا کش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی از اوست
گر بگویم که تو در خون منی، بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت، دل دریا طلبد
هر تُنُک حوصله را طاقت این توفان نیست
.
. . "سایه" صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
آه از این درد که جز مرگ منش درمان نیست
این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم
که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست
...
آنچنان سوخته این خاک بلا کش که دگر
انتظار مددی از کرم باران نیست
این چه تیغ است که در هر رگ من زخمی از اوست
گر بگویم که تو در خون منی، بهتان نیست
رنج دیرینه ی انسان به مداوا نرسید
علت آن است که بیمار و طبیب انسان نیست
صبر بر داغ دل سوخته باید چون شمع
لایق صحبت بزم تو شدن آسان نیست
تب و تاب غم عشقت، دل دریا طلبد
هر تُنُک حوصله را طاقت این توفان نیست
.
. . "سایه" صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز
ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
#هوشنگ_ابتهاج
- ۳.۴k
- ۱۸ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط