سعی کردم که بمانی و بریدی به درک

سعی کردم که بمانی و بریدی به درک
کارمان را به غـم و رنج کشیدی به درک

به جهنم که از این خانه فراری شده ای
عاشقت بودم و هرگــز نشنیدی به درک

میوه ی کال غـــــزل بودم و از بخت بدم
تو مرا هرگز ازاین شاخه نچیدی به درک

فرق خرمهره و گوهر تو نفهمیدی چیست
جنس پاخورده ی بازار خریدی بــه درک

دانه پاشیدم و هربار نشستم به کمین
سادگی کردی و از دام پریدی بــه درک

عاقبت سنگ بزرگی به سرت خواهد خورد
میکشی از تـــــه دل آه شدیدی بــــه درک

نوشدارو شدی اما بــه گمانم قدری
دیر بالای سرکشته رسیدی به درک...
دیدگاه ها (۴)

شده هرگز دلت مال ِ کسی باشد که دیگر نیست؟ نگاهت سخت دنبال ِ ...

وقتی سعیده رو تهدید میکنیو عقب میکشه:)مقاومتش کمه دوسش میداا...

یادم نمیره ک چقد حواست هست ک غصه نبودن مامان و نخورم ....یاد...

وقــتـی بـه جـای کـلـاغ در آن بـازی کـودکـانــه، گـفـتــم: م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط