اینو مینویسم
اینو مینویسم
واسع همون پسری که بیصدا
پوست لبشو با دندوناش میکنه
لبش که خونی میشه
از کسی دستمال نمیگیره
آروم انگشتش رو فشار میده
رو لبش و فکر میکنه
به همه ی تموم شدنهایی
که حتی شروعشون اشتباه بوده
واسه همون پسری که
گوشه های ناخنش رو میکنه
درد از کنار ناخناش پخش میشه
توی انگشتاش
انگشتاش شروع میکنن
به زُق زُق کردن
و فکر میکنه به همه ی روزهایی که
زود شب میشن
و همه ی شبهایی که هیچ جوره
صبح نمیشن
اینو مینویسم
که یادش بمونه "شب حزین و مَه غمین و رَه دراز"
واسع همون پسری که بیصدا
پوست لبشو با دندوناش میکنه
لبش که خونی میشه
از کسی دستمال نمیگیره
آروم انگشتش رو فشار میده
رو لبش و فکر میکنه
به همه ی تموم شدنهایی
که حتی شروعشون اشتباه بوده
واسه همون پسری که
گوشه های ناخنش رو میکنه
درد از کنار ناخناش پخش میشه
توی انگشتاش
انگشتاش شروع میکنن
به زُق زُق کردن
و فکر میکنه به همه ی روزهایی که
زود شب میشن
و همه ی شبهایی که هیچ جوره
صبح نمیشن
اینو مینویسم
که یادش بمونه "شب حزین و مَه غمین و رَه دراز"
۳.۲k
۲۱ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.