دلخوشی های غم انگیز خیالی کشت مارا

دلخوشی های غم انگیز خیالی کشت مارا
حسرت بو کردن گل های قالی کشت مارا

چون کویر تشنه ای در سرزمین های جنوبی
فکر جنگل های سر سبز شمالی کشت مارا

گفته بودی هفت سال این سرزمین باران ندارد
هفتصد سال است آخر خشکسالی کشت مارا

ما فقیران جز دعا سرمایه ای دیگر نداریم
بارالها غصه ی دستان خالی کشت مارا

کاش هرگز مبدأ تاریخ خورشیدی نمی شد
جمعه ی دلگیر تقویم جلالی کشت مارا*

زندگی با هوشیاری لطف چندانی ندارد
ساقیا پیمانه کو آشفته حالی کشت مارا
دیدگاه ها (۱)

یک روز فرصت هست اما خلوتی نیستیک روز خلوت هست اما فرصتی نیست...

گفتم که آرزو نکنم دل نمی گذاشتخود را اسیر او نکنم دل نمی گذا...

حال ، ماییم و قفس با پر و بال خودمانکاش ما را بگذارند به حال...

ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﯽ؟ ﭼﻬﺮﻩ ﯼ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﺑﻔﺮﻭﺷﺪﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﯿﻤﺎﺭِ ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﮐﻤﯽ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط