شب ندارد سرخواب

شب، ندارد سـرِخواب...

شاخِ مایوسِ یکی پیچکِ خُشک
پنجه بر شیشه ی در می ساید

من ندارم سرِ یأس،
زیر بی حوصلگی های شب،
از دورادور
ضربِ آهسته ی پاهای کسی می آید...

#شاملو
دیدگاه ها (۲۷)

برخیز که جان است و جهان است و جوانیخورشید برآمد بنگر نورفشان...

مرداد تب تند گرمایی اش را میان هجوم آفتاب به زیر سایه ی عشق ...

دوستت دارمو هراسانم دقایقی بگذرندکه بر حریر دستانت دست نکشم ...

دوستت دارممثل بادی که مسیر گلوله‌ای را عوض می کندو سربازیکه ...

خب هر ص از ریاضی ما مقابل نوشتن این همه جزوه هست

چندپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط