black flower(p,256)

black flower(p,256)


بهتر بود زیاد سر به سرش نذاره و اجازه بده تا وقتی یکم اروم تر بشه تو حال خودش باشه..

تهیونگ با خودش فکر کرد و یه موچی ، سبزیجات برداشت و توی چرخ دستی انداخت چند تا بسته نودل لیوانی از یه مارک خوب و باز هم پاستای گوجه فرنگی.

سس فرانسوی رو از توی قفسه برداشت.

هیچول هیونگ: جئون جونگ کوک...؟

جونگکوک به طرف صدا چرخید.

جونگکوک: هیچول هیونگ

جونگکوک با تعجب به امگای مو بلندی که با یه لبخند پشت سرش ایستاده بود نگاه کرد و چشماش از خوشحالی درخشیدند.

بدون توجه به تهیونگ که با یه نگاه ناراضی بهش زل زده بود. خودش رو به هیچول رسوند.

جونگکوک: هیونگ... از استرالیا برگشتی؟ چرا به من اطلاع ندادی با دلخوری گفت

و امگای بزرگتر با مهربونی کوتاه بغلش کرد.

هیچول: چند هفته ای میشه جونگ کوک...

هیچول سر تا پای جونگ کوک رو از نظر گذروند.

هیچول: اگه میدونستم همچین آلفای جذابی میشی هیچ وقت ردت نمیکردم.

گوشای تهیونگ تیز شد.

تهیونگ: جونگ کوک رو رد کرده بود؟🧠

این یعنی...؟🧠

آلفای عوضی....🧠

پس اون حرفای لعنتی در مورد اینکه عاشقشه و تا حالا هیچکس رو مثل اون دوست نداشته چی بود پس؟!🧠

دروغگو.....🧠

خودش هم نمی دونست چرا تا این حد حساسیت نشون میده وعصبانی شده اما....

ایشش عوضی...🧠
دیدگاه ها (۵)

black flower(p,257)

black flower(p,258)

black flower(p,255)

black flower(p,254)

black flower(p,314)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط