من نگرانم

من نگرانم،
دلم میسوزد
از اینکه چند سال بعد عکسِ دو نفره ام را برایت ایمیل کنم
و تو با روشنفکریِ مسخره ای از صمیم قلب برایم آرزوی خوشبختی کنی،
من میترسم از اینکه دلم بخواهد
سر به تنِ آن شخصِ کناری ات نباشد
و مجبور باشم
لبخندِ احمقانه ای بزنم و
بگویم به هم میایید .
آن موقع حتما هم من خوشبختم هم تو،
و یکی را هم داریم
که کاملا با هم تفاهم داریم
و دیگر حتی بحث هایِ نصفِ و نیمه نداریم،
اما همیشه یک جایِ کارمان میلنگد
که پنجشنبه ها به بهانه یِ دلتنگی برای مادر بزرگ در گوشه یِ خانه مان اشک میریزیم و
جمعه ها را به بهانه یِ دلگیری روز جمعه
کلِ روز را با بی حوصلگی میگذرانیم.
باور کن من میترسم
تو نمیترسی؟

#سحر_رستگار
دیدگاه ها (۱۱)

از من چه می ماندسال های بعدجز قدری پشیمانیِ مبهوتمیان سکوت ف...

یک روز هم یکی میاید که مرا برای خودم بخواهد که قلقم را بلد ب...

هر کس مرا می‌بیندمی‌گوید: «به خودت برس!»نمی‌دانند، آنقدر دور...

یک سال دیگه به سنم اضافه شد...یک سال دیگه بزرگتر شدم و به تج...

#درخواستیPart: ¹سلام به همه من ا. ت هستم 23 سالمه و یه تیک ت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط