توی فکرم دوستت دارم

توی فکرم دوستت دارم
دهانم را باز می کنم که بگویم
کلمات سرریز می شود از لب هام
و هر واژه
دانه ی گیاهی ست که از تنم جوانه می زند
دلتنگی اما پرنده است
پرنده ای که دور می شود
و میدانم، دوباره بازخواهد گشت.

کاش می شد
مثل من ذهن ها را بخوانی

_ درختی که شکسته است
به پرنده ای که رفت فکر می کند
و مردی که "دوستت دارد"
حرفی بیش از این برای گفتن ندارد_



#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۲۸)

مترسکی این روزها در حیاط خانه امبا آغوش بازتنهایی ام را بغل ...

.یک عکس کوچک تاخوردهاز مردی که پیراهنش هنوز روشن استچند شعر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط