مترسکی این روزها
مترسکی این روزها
در حیاط خانه ام
با آغوش باز
تنهایی ام را بغل می کند
چشم ندارد که زیبایی ام را ببیند
یا زبانی که بگوید "دوستت دارم"
خانه ام مزرعه ای ست
با کلاغی که به جای کبوتر
نامه می آورد
و مترسکی که ترسناک نیست
وقتی لباس جا مانده ات را
بر تنش می کنم
از این غمگین تر نمی شود
که در هر خانه شاید
مترسکی باشد
که روزی چیزی درون سینه اش
زندگی را به طور مساوی
میان رگ ها
تقسیم می کرد .
#الینا_نریمان
در حیاط خانه ام
با آغوش باز
تنهایی ام را بغل می کند
چشم ندارد که زیبایی ام را ببیند
یا زبانی که بگوید "دوستت دارم"
خانه ام مزرعه ای ست
با کلاغی که به جای کبوتر
نامه می آورد
و مترسکی که ترسناک نیست
وقتی لباس جا مانده ات را
بر تنش می کنم
از این غمگین تر نمی شود
که در هر خانه شاید
مترسکی باشد
که روزی چیزی درون سینه اش
زندگی را به طور مساوی
میان رگ ها
تقسیم می کرد .
#الینا_نریمان
۱.۴k
۲۹ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.