ارباب مرگبار من پارت

ارباب مرگبار من پارت ۵
(این قسمت چون اسمات داشت اونایی که می‌خوان کلمه اسمات رو کامنت کنن پیوی می‌فرستم)
بعد اینکه اسمات رو خوندین ادامش:
از زبان ات
صبح وقتی چشمام رو باز کردم چشمم به جونگکوک خورد که خیلی کیوت خوابیده بود میخواستم از بغلش برم بیرون که هرچی زور زدم نتونستم صدای جونگکوک اومد
+کوچولو کجا میخوای بری(خواب آلود)
-میخوام برم حموم
+منم میام باهات ولی الان باید بخوابیم(با حالت خواب آلود)
-پس شرکت چی میشه
+هیسسس ساعت ۷ ساعت ۹ میریم
-و بعدش خوابیددد وای اعصابم رو ریخت بهم ولی خب منم خوابم میومد و از فرصت استفاده کردم و خوابیدم
پرش زمانی به ۴۰ مین بعد
با بوس جونگکوک بیدار شدم که دیدم روم خیمه زده بود گفت
+کوچولو خواب بسه دیگه باید بریم شرکت
-باشه الان پا میشم
-میخواستم پاشم که دیدم زیر دلم درد می‌کنه و پاهامم همینطور
+میدونم هنوز درد داری
-خوبه والاااا
+چی
-هی..هیچی
-بغلم کرد و با هم رفتیم حموم
پرش زمانی به ۳۰ مین بعد(ساعت ۸ و ربع بود)
وقتی از حموم اومدیم گفتم
-ددی من لباس ندارمممم(با حالت لوس)
+نگران نباش کوچولو فکر همه جاشو کردم
از زبان ات
یه بِشکَن زد و کلی خدمتکار با کلی لباس اومدن
+انتخاب کن بیب
-باسه
-رفتم و باز ترین لباسو انتخاب کردم و گفتم این خوبه
-خیلی عصبی نگام میکرد انگار کار اشتباهی کرده بودم
+ببین بیب باز داری قانونُ زیر پا میذاری
-خب مگه چیه
جونگکوک رو به خدمتکارا
+همتون برید بیرون (علامت خدمتکارا¢)
¢چشم
-همه رفتن بیرون؟چرا؟
+ چون من با تو کار دارم...
...ادامه دارد....
خوشملام حمایتتتت کنید❤️
شرط: ۲۰ لایک ۱۰ کامنت
ببخشید اگه بد نوشتم🥺💔
دیدگاه ها (۱۳)

مگه نه آرمیا؟موافقین؟😂💔

خدایی صداش بهشتیه فداششش بیشمممم🫠😘😘😘😘😘مگه نه؟

قهر من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط