Monster in the forest
Monster in the forest
پارت 30
تهیونگ:*با صدای آروم*موفق باشی😑
(ساعتی بعد)
ا.ت: میگما... یکم وایسیم.
جونگ کوک: زیر اون درخته خوبه؟
ا.ت: آررررره!!!!*میدوئه سمت درخت*
جونگ کوک و ا.ت:*دوتاشون باهم میرسن*یه سنگ بزرگی تکیه به درخت اونجاس میخوان بشینن روش*
ا.ت:*جونگ کوک رو هل میده*هی من میخوام بشینم!
جونگ کوک:*اونم هلش میده*من اول رسیدم!
ا.ت: برو اونور!
جونگ کوک: برو بشین سر زمین!
ا.ت: نمیخوااااام... برو دیییگه!!!
جونگ کوک:*بالاخره موفق میشه ا.ت رو بندازه زمین*
ا.ت: هیییی... خیلی بَدی🥺🥺🥺
جونگ کوک: چشماتو اونجوری نکن!!
ا.ت:*کیوت*🥺🥺🥺🥺🥺🥺
جونگ کوک:هووف... بیا بشین*بلند میشه*
ا.ت: یسسس..مرسی کوکی😄
نامجون: آخیییییش.. خیلی سنگینیاااا
تهیونگ: من؟؟؟؟ من کجام سنگینه آخه؟؟
نامجون:😐😐
نامجون: میگم.. تو بایست کیه؟
ا.ت: من؟... بایسی ندارم. اوتی سون هستم🙂
جونگ کوک: یعنی کسی نیست که فقط یه کوچولو بیشتر از همه دوستش داشته باشی؟
ا.ت: نه.
تهیونگ: آهان.
(مدتی سکوت)
جونگ کوک: میگم ما الان چرا ساکتیم؟
تهیونگ: خب چون موضوعی برای حرف زدن نداریم😐
ا.ت: وقتی همه ساکتن احساس میکنم اتفاقی افتاده😬
تهیونگ: me too😬
نامجون: کسی حرفی برای گفتن داره آیا؟
ا.ت: عه نیگا کنین ماه کامله.. چقدر قشنگه😍
همگی: آره😄
ا.ت: وقتی که ماه کامله دوست دارم😄
☆یه صدایی اومد...همه برمیگردن☆
ا.ت: خب... دیگه دوست ندارم😬
جونگ کوک: اصلا اشتباه کردم ماه کامل چقدر هم زشته😬
تهیونگ: موافقم😐
نامجون: بیخیال فقط یه صدا بود🙄
ا.ت: هیم•-•
جونگ کوک: خب.. بیاین تظاهر کنیم هیچ اتفاقی نیوفتاده🙂
ا.ت:*لبخندی پر از نگرانی*
تهیونگ: معلومه.. هیچکس به غیر از ما اینجا نیوست🙂
☆دوباره صدا میاد☆
تهیونگ: البته.. به طور کامل مطمئن نیستم😬
ا.ت: فقط من اینطور احساس میکنم یا شما هم فکر میکنید قراره با فکر اینکه هیچی اینجا نیست شهید بشیم؟؟😬
جونگ کوک: بیاین خوش بین باشیم🙂
☆صدا واضح تر میشه.. مثل اینکه کسی داره نزدیکشون میشه☆
جونگ کوک: حرفمو پس میگیرم... بیاین اصلا خوش بین نباشیم😬😬😬
همگی:*یهو از جاشون بلند میشن*
تهیونگ: خب چیزی نیستـــ....
ا.ت: جیییییییغ
☆که یهو.......
ببخشید دیر شد مجبور بودم بشینم پا درسام بعدشم حموم و بعدش که نت نداشتم الانم دارم یواشکی براتون پارت میزارم😐 به خوبی خودتون ببخشید😐💜
پارت 30
تهیونگ:*با صدای آروم*موفق باشی😑
(ساعتی بعد)
ا.ت: میگما... یکم وایسیم.
جونگ کوک: زیر اون درخته خوبه؟
ا.ت: آررررره!!!!*میدوئه سمت درخت*
جونگ کوک و ا.ت:*دوتاشون باهم میرسن*یه سنگ بزرگی تکیه به درخت اونجاس میخوان بشینن روش*
ا.ت:*جونگ کوک رو هل میده*هی من میخوام بشینم!
جونگ کوک:*اونم هلش میده*من اول رسیدم!
ا.ت: برو اونور!
جونگ کوک: برو بشین سر زمین!
ا.ت: نمیخوااااام... برو دیییگه!!!
جونگ کوک:*بالاخره موفق میشه ا.ت رو بندازه زمین*
ا.ت: هیییی... خیلی بَدی🥺🥺🥺
جونگ کوک: چشماتو اونجوری نکن!!
ا.ت:*کیوت*🥺🥺🥺🥺🥺🥺
جونگ کوک:هووف... بیا بشین*بلند میشه*
ا.ت: یسسس..مرسی کوکی😄
نامجون: آخیییییش.. خیلی سنگینیاااا
تهیونگ: من؟؟؟؟ من کجام سنگینه آخه؟؟
نامجون:😐😐
نامجون: میگم.. تو بایست کیه؟
ا.ت: من؟... بایسی ندارم. اوتی سون هستم🙂
جونگ کوک: یعنی کسی نیست که فقط یه کوچولو بیشتر از همه دوستش داشته باشی؟
ا.ت: نه.
تهیونگ: آهان.
(مدتی سکوت)
جونگ کوک: میگم ما الان چرا ساکتیم؟
تهیونگ: خب چون موضوعی برای حرف زدن نداریم😐
ا.ت: وقتی همه ساکتن احساس میکنم اتفاقی افتاده😬
تهیونگ: me too😬
نامجون: کسی حرفی برای گفتن داره آیا؟
ا.ت: عه نیگا کنین ماه کامله.. چقدر قشنگه😍
همگی: آره😄
ا.ت: وقتی که ماه کامله دوست دارم😄
☆یه صدایی اومد...همه برمیگردن☆
ا.ت: خب... دیگه دوست ندارم😬
جونگ کوک: اصلا اشتباه کردم ماه کامل چقدر هم زشته😬
تهیونگ: موافقم😐
نامجون: بیخیال فقط یه صدا بود🙄
ا.ت: هیم•-•
جونگ کوک: خب.. بیاین تظاهر کنیم هیچ اتفاقی نیوفتاده🙂
ا.ت:*لبخندی پر از نگرانی*
تهیونگ: معلومه.. هیچکس به غیر از ما اینجا نیوست🙂
☆دوباره صدا میاد☆
تهیونگ: البته.. به طور کامل مطمئن نیستم😬
ا.ت: فقط من اینطور احساس میکنم یا شما هم فکر میکنید قراره با فکر اینکه هیچی اینجا نیست شهید بشیم؟؟😬
جونگ کوک: بیاین خوش بین باشیم🙂
☆صدا واضح تر میشه.. مثل اینکه کسی داره نزدیکشون میشه☆
جونگ کوک: حرفمو پس میگیرم... بیاین اصلا خوش بین نباشیم😬😬😬
همگی:*یهو از جاشون بلند میشن*
تهیونگ: خب چیزی نیستـــ....
ا.ت: جیییییییغ
☆که یهو.......
ببخشید دیر شد مجبور بودم بشینم پا درسام بعدشم حموم و بعدش که نت نداشتم الانم دارم یواشکی براتون پارت میزارم😐 به خوبی خودتون ببخشید😐💜
۶.۶k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.