تحت تعقیب

از زبان شدو .


سونیک : خب حالا باهاش چی کار کنیم (نگاه عصبانی به روژ)
کتم رو در اوردم و انداختم روش اخه کی این موقع شب با استین حلقه ای میاد بیرون ؟
من: بیاید بریم غار سونیک تو هم برو خونت
سونیک: منم با شما میام بابام تا دو هفته دیگه نمیاد خونه وسایلمم اوردم .
حالا اون کوله پشتی پشتش رو دیدم
من:راه بیافتید . باید تا طلوع برسیم
هنوز ساعت ۱۲ شب بود حتما میرسیدیم .


(توی غار )
از زبان سونیک

کریم همچنان بیهوش بود دلم خیلی براش میسوخت نیدونم شدو چه نقشه ای براش داره...
یاد مادر مهربونش افتادم که هر وقت منو میدبد با اینکه اون روستایی و من پسر پلیس بودم بهم سلام نیداد خیلی از پدرش خبر ندارم ولی اون الان دیگه یتیمه ....
روژ خوابیده شدو هم کز کرده پایین تخت و میلرزه . شدو الان ۱۷ ساله تا تولدش خیلی نمونده . به زوده ۱۸ سالش میشه انی گفت خوناشاما توی ۱۸ سالگی یه قدرت خیلی زیاد بهشون میرسه که بدنشون نمیتونه اونو نگه داره چون قدرت خیلی زیاد امی گفت
شاید اگه یه خوناشامی که این قدرتو داره و هنوز زندس شاید بتونه به شدو کمککنه قدرتو مهار کنه .
کنار شدو میشینم
عکس امی دستشه
من:ناراحت نباش شَد . من... امی رو دیدم و همه چی رو نیدونم .
شدو سرش رو از روی پاهاش بلندکرد داشت گریه میکرد :تو... دیدیش
صورتش کبود شده بود . من:اره دیدمش خیلی دلش برای تو تنگ شده ولی اگه از شهر بیاد بیرون پلیس میفهمه پلیس زیر نظر دارتش ...
شدو یهو بلندتر گریه کرد هیچی نگفتم . گذاشتم ۳۰ دقیقه گریه کنه ...
من: شدو تورو خدا بسه شدو .... خوابش برده مهم نیست منم نبرم تو تخت بعدش خ.ابمون میبره امید وارم کریم بیدار نشه
دیدگاه ها (۵)

نیومدم فعالیت کنم فقط خواستم بگن هنوز زندم

لبوبو ی من

اقلب شخصیتای سونیکی

فرم نهایی زندگی

تحت تعقیب

تحت تعقیب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط