مانده ام با غم هجران نگارم چه کنم

مانده ام با غم هجران نگارم چـه کنـم
عمر بگذشت و ندیدم رخ یارم چه کنم
چشم آلوده کجـا دیــدن دلـدار کجـا
چشم دیـدار رخ یار ندارم چــه کنم
با نگاهی بگشـا عقده دیریــن مرا
کز فراغت گره افتاده به کارم چه کنم
جلوه ای کن که دمی روی نکویت نگرم
گرچه لایق نبود دیده تارم چه کنم
اشک می ریزم و با غصــه دل همراهـم
که ز هجران تومن اشک نریزم چه کنم
طوق بر گردن من رشتـه عشــق تو بود
تا کشاند به سـر چوبه دارم چه کنم♥♥♥
دیدگاه ها (۱)

ﺁﻳـﻴﻨـﻪ ﭘﺮﺳـﻴــﺪ ﮐﻪ ﭼـﺮﺍ ﺩﻳــﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖﻧﮑﻨﺪ ﺩﻝﺩﻳﮕﺮﻱ ﺍﻭ ﺭﺍ اﺳ...

تو همانی که دلم لک زده لبخندش رااو که هرگز نتوان یافت همانند...

این پست ٩٦ ساعت دیگه پاک میشودجونه مادرت فقط بخون لایک مهم ن...

خاطراتت صف کشیده اند !یکی پس از دیگری …حتی بعضی هاشان آنقدر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط