پارت 12
پارت 12
چه یونگ شروع کرد به نفس کشیدن
ولی بعد کمی چشماش آروم بسته شدن
منو شوگا و جی هوپ شروع کردیم به گریه کردن
من که گریه میکردم اشکام خیلی داغ بودن
به شوگا و جی هوپ نگاه کردم
شوگا تا میخواست گریه کنه اشکاش قطره قطره به یخ تبدیل میشدن و می افتادن روی زمین
جی هوپ که اشکاش با خاک ترکیب بودن
جی هوپ به شدت پاشو زد رو زمین و گفت
جی هوپ:آره چرا باید اینط......
جایی که چه یونگ توش بود شکست و چه یونگ افتاد رو زمین
جی هوپ سریع رفت به سمتش
هوپ:چه یونگ.....چه یونگ؟؟؟؟.....بیدارشو.....مردی
همزمان داشت گریه میکرد
منم حواسم بهشون بود که شوگا زد رو شونم
شوگا:هی ا/ت....روی دست چه یونگ و نگاه کن
رفتم دستشو نگاه کردم
+اینجا نوشته بایو توسط نیروی مکملش بوسیده شه
بعدش منو شوگا با شیطنت به جی هوپ نگاه کردیم
هوپ:نه....یعنی.....نمیشه ی..
یکی دیگه ب..بوس..ش؟؟؟
شوگا:نوشته مکمل ها!!!!
+راست میگه
جی هوپ:یع...یعنی باید جلوی ...ش...شما ببموسمش؟؟؟؟
+ما میریم اونور
شوگا:فقط یادت باشه شبم باید عملیات انجام برین چون ما الان توی قدرت چه یونگ ایم
+باشه باشه شوگا بسه دیگه بریم
منو شوگا رفتیم
حدود دو دقیقه گذشته بود
که جی هوپ و چه یونگم اومدن
وای خیلی گوگولی شده بودن
لپشون صورتی شده بود
تازه شبم باید چیز چیز میکردن
با خستگی رفتیم توی قصر
رفتیم و شروع کردیم به آشپزی
بعد خوردن شام رفتیم توی تخت
منو شوگا که داشتیم به هم نگاه میکردیم ذهن همو خوندیم
دوباره آروم آروم راه رفتیم
اینبار صدای ناله های چه یونگ میومد
منو شوگا که دیگه داشتیم جوش میوآوردیم
بازم فضولیمون گل کردو و درو باز کردیم بعد......
چه یونگ شروع کرد به نفس کشیدن
ولی بعد کمی چشماش آروم بسته شدن
منو شوگا و جی هوپ شروع کردیم به گریه کردن
من که گریه میکردم اشکام خیلی داغ بودن
به شوگا و جی هوپ نگاه کردم
شوگا تا میخواست گریه کنه اشکاش قطره قطره به یخ تبدیل میشدن و می افتادن روی زمین
جی هوپ که اشکاش با خاک ترکیب بودن
جی هوپ به شدت پاشو زد رو زمین و گفت
جی هوپ:آره چرا باید اینط......
جایی که چه یونگ توش بود شکست و چه یونگ افتاد رو زمین
جی هوپ سریع رفت به سمتش
هوپ:چه یونگ.....چه یونگ؟؟؟؟.....بیدارشو.....مردی
همزمان داشت گریه میکرد
منم حواسم بهشون بود که شوگا زد رو شونم
شوگا:هی ا/ت....روی دست چه یونگ و نگاه کن
رفتم دستشو نگاه کردم
+اینجا نوشته بایو توسط نیروی مکملش بوسیده شه
بعدش منو شوگا با شیطنت به جی هوپ نگاه کردیم
هوپ:نه....یعنی.....نمیشه ی..
یکی دیگه ب..بوس..ش؟؟؟
شوگا:نوشته مکمل ها!!!!
+راست میگه
جی هوپ:یع...یعنی باید جلوی ...ش...شما ببموسمش؟؟؟؟
+ما میریم اونور
شوگا:فقط یادت باشه شبم باید عملیات انجام برین چون ما الان توی قدرت چه یونگ ایم
+باشه باشه شوگا بسه دیگه بریم
منو شوگا رفتیم
حدود دو دقیقه گذشته بود
که جی هوپ و چه یونگم اومدن
وای خیلی گوگولی شده بودن
لپشون صورتی شده بود
تازه شبم باید چیز چیز میکردن
با خستگی رفتیم توی قصر
رفتیم و شروع کردیم به آشپزی
بعد خوردن شام رفتیم توی تخت
منو شوگا که داشتیم به هم نگاه میکردیم ذهن همو خوندیم
دوباره آروم آروم راه رفتیم
اینبار صدای ناله های چه یونگ میومد
منو شوگا که دیگه داشتیم جوش میوآوردیم
بازم فضولیمون گل کردو و درو باز کردیم بعد......
۴.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.