پارت 11
پارت 11
فردا صبح شده بود
از جام بیدار شدم
شوگا هنوز خوابیده بود
الحق که بچه خوابه؛/
یه دفعه مثل جن زده ها از خواب پرید
شوگا:خاک تو سرم،ا/ت خواب دیدم دیشب منو تو رفتیم توی اتاق چه یونگ و جی هوپ فضولی کردیم و یه سو تفاهم پی اومد
+اون واقعی بود نه خواب
شوگا:ر...راس..ت میگی؟؟؟
+آره😑
شوگا:حالا من چطور تو صورت هوپی و یونگ نگاه کنم؟؟؟
+نمد..منو بگو
شوگا:باشه کافیه بریم صبحانه بخوریم
رفتیم پایین چه یونگ و جی هوپ داشتم با هم دیگه حرف میزدن
قبل از اینکه بریم پایین به شوگا علامت دادم بیاد بالا ته بهشون گوش بدیم و بفهمیم چی میگن
چه یونگ:جی هوپ،ما چکار کنیم از دست اون دوتا الاغ
جی هوپ:منم نمیدونم....این قدر خرن فکر میکنن منو تو از این کارا میکنی
چه یونگ:دقیقا
نگاه شوگا کردم
داشت منفجر میشد که یه دفعه منو شوگا از پله ها افتادیم پایین
هوپ و یونگ با تعجب داشتن نگاهمون میکردن
جی هوپ:این از کار الانتون
یونگ:اونم از کار دیشبتون
شوگا:ببخشید فقط.....
هوپ:عیب نداره بیاین صبحا نه بخوریم باید بریم طبقه بالا برای تمرین
+تمرین؟؟؟؟
جی هوپ:آره
چه یونگ:باشه
بفد نشستیم و شروع به خوردن صبحانه کردیم بعد تموم شدن صبحانه
رفتیم طبقه بالا
شروع کردیم به امتحان کردن به نوبت اول چه یونگ بعد هوپ بعد شوگا و بعد من بودیم کا باید انجام میدادیم
اول چه یونگ رفت
خواست حرکت انجام بده که شوگا گفت
شوگا:چه یونگ باید بری توی اون شیشه مستطیلی که نتونی با قدرتت به ما اسیب بزنی مخصوصا جی هوپ
چه یونگ رفت داخت شیشه و در و بست
و شروع کرد به فکر کردن
دستاشو گذاشته بود روی سرش و داشت ذهنشو خالی میکرد بعد یه چند دقیقا چشماشو باز کرد
دستاشو به سمت زمین گرفت
واقعا شگفت انگیز بود
آب مثل طنابی روی دست بود
جی هوپ:چه یونگ ببین میتونی آب و شکل بدی
چه یونگ:باشه
بعد دستاشو این ور و اونور کرد
که آب شکلش عوض میشن
یه دفعه آب داشت بالا میومد
شوگا:چه یونگ بسه دیگه بیا بیرون
چه یونگ هر چی کرد در شیشه باز نشد
آب داشت بالا میومد که چشماشو بست و نفیسشو حبس کرد
منو هوپ و شوگا دستامونو هی به شیشه میزدیم که شاید باز بشه ولی منی شد
که چه یونگ نهنشو باز کرد و شروع کرد به نفس کشیدن.....
بچه ها پارت بعد خیلی خوبه😈😈😈
فردا صبح شده بود
از جام بیدار شدم
شوگا هنوز خوابیده بود
الحق که بچه خوابه؛/
یه دفعه مثل جن زده ها از خواب پرید
شوگا:خاک تو سرم،ا/ت خواب دیدم دیشب منو تو رفتیم توی اتاق چه یونگ و جی هوپ فضولی کردیم و یه سو تفاهم پی اومد
+اون واقعی بود نه خواب
شوگا:ر...راس..ت میگی؟؟؟
+آره😑
شوگا:حالا من چطور تو صورت هوپی و یونگ نگاه کنم؟؟؟
+نمد..منو بگو
شوگا:باشه کافیه بریم صبحانه بخوریم
رفتیم پایین چه یونگ و جی هوپ داشتم با هم دیگه حرف میزدن
قبل از اینکه بریم پایین به شوگا علامت دادم بیاد بالا ته بهشون گوش بدیم و بفهمیم چی میگن
چه یونگ:جی هوپ،ما چکار کنیم از دست اون دوتا الاغ
جی هوپ:منم نمیدونم....این قدر خرن فکر میکنن منو تو از این کارا میکنی
چه یونگ:دقیقا
نگاه شوگا کردم
داشت منفجر میشد که یه دفعه منو شوگا از پله ها افتادیم پایین
هوپ و یونگ با تعجب داشتن نگاهمون میکردن
جی هوپ:این از کار الانتون
یونگ:اونم از کار دیشبتون
شوگا:ببخشید فقط.....
هوپ:عیب نداره بیاین صبحا نه بخوریم باید بریم طبقه بالا برای تمرین
+تمرین؟؟؟؟
جی هوپ:آره
چه یونگ:باشه
بفد نشستیم و شروع به خوردن صبحانه کردیم بعد تموم شدن صبحانه
رفتیم طبقه بالا
شروع کردیم به امتحان کردن به نوبت اول چه یونگ بعد هوپ بعد شوگا و بعد من بودیم کا باید انجام میدادیم
اول چه یونگ رفت
خواست حرکت انجام بده که شوگا گفت
شوگا:چه یونگ باید بری توی اون شیشه مستطیلی که نتونی با قدرتت به ما اسیب بزنی مخصوصا جی هوپ
چه یونگ رفت داخت شیشه و در و بست
و شروع کرد به فکر کردن
دستاشو گذاشته بود روی سرش و داشت ذهنشو خالی میکرد بعد یه چند دقیقا چشماشو باز کرد
دستاشو به سمت زمین گرفت
واقعا شگفت انگیز بود
آب مثل طنابی روی دست بود
جی هوپ:چه یونگ ببین میتونی آب و شکل بدی
چه یونگ:باشه
بعد دستاشو این ور و اونور کرد
که آب شکلش عوض میشن
یه دفعه آب داشت بالا میومد
شوگا:چه یونگ بسه دیگه بیا بیرون
چه یونگ هر چی کرد در شیشه باز نشد
آب داشت بالا میومد که چشماشو بست و نفیسشو حبس کرد
منو هوپ و شوگا دستامونو هی به شیشه میزدیم که شاید باز بشه ولی منی شد
که چه یونگ نهنشو باز کرد و شروع کرد به نفس کشیدن.....
بچه ها پارت بعد خیلی خوبه😈😈😈
۵.۹k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.