چند پارتی از ران

چند پارتی از ران
پارت ۳
ران . دیگه باید بخوابی کوچولوی من باشه
ا.ت تا صبح نخوابید
صبح که شد ران از خواب بیدار میشه
ران . دیشب خوب خوابیدی
ا.ت . سرشو به جواب نه تکون میده
ران . چرا اگه اینطوری کنی خودت هم اذیت میکنی من دیگه باید برم ولی شب میام پیشت باشه
ران پا میشه از اتاق میره بیرون
ا.ت در ذهن . مم تا کی قراره اینجا بمونم دانشگاه چی میشه
ران از دوباره برمیگرده تو اتاق
ران . امدم خداحافظی کنم
میاد سمت ا.ت بغلش میکنه
ران . تا من بیام همین جا بمون باشه
ا.ت . سرشو تکون میده به جواب باشه
ران میره و ا.ت میمونه تو اتاق از سوراخ کلید در که میبینه متوجه چند نفر که انگار اونجا کار میکنن میشه سمت پنجره هم که نه نمیشه در پنجره باز هم نمیشه چه برسه اینکه از اونجا فرار کنه
یه نفر با در اتاق رو میزنه
اون یکی از خدمتکاراست. صبحونتون رو آوردم
در اتاق رو باز میکنه همونجا میزاره و در رو میبنده
ا.ت . من باید تا شب یجوری از اینجا برم ولی نمیشه
ا.ت میشینه و فکر میکنه بلاخره یه فکر درست
ا.ت . میره پیش یکی از خدمتکارا
ا.ت . میتونین پنجره ی اتاق رو باز کنید من نمی تونم
و اون خدمتکار هم پنجره رو باز میکنه
ا.ت .‌ سعی میکنه پایین رو ببینه ارتفاع خیلی زیاده تازه از ارتفاع هم می‌ترسه
ا.ت . من آرومم
میره پیش اینه
موهام گره خورده عالیه دیشب که محشر بود اصلا دیگه چی بهتر از این
موهاشو شونه میزنه میره سمت سرویس که تو اتاقه یه ابی به صورتش میزنه
میره سمت اون غذایی که براش آورده بودن یکم میخوره میشینه رو تخت
ا.ت . شاید بتونم باهاش حرف بزنم ولی من هر موقع کسی رو میبینم زبونم بند میاد چرا من آخه
همین جور که داشت با خودش حرف می‌زد که یهو در اتاق باز میشه
ریندو . گوشی رو با سرشونش گرفته و چند تا کت دستشه
ریندو . داداش یه لحظه وایسا
ریندو . تو کی هستی
ریندو . احتمالا بچه ای چیزی هستی آخه
ا.ت . نه بچه نیستم
ریندو . اینجا چیکار میکنی
ا.ت . نمی دونم
ریندو ‌. تو همونی که ران گفته آره خودتی
ا.ت ‌. تو کی هستی
ریندو . من برادر کوچک تره ران هستم اسمم ریندو هست
ا.ت . منم ا.ت هستم
ریندو . دستات داره میلرزه
ا.ت . نه نمی لرزه
ریندو . به هر حال باید یه تعداد وسیله با خودم ببرم باید برم بعدا بیشتر باهات آشنا میشم
ا.ت . همون طور که حواسش یه جای دیگه بود متوجه میشه زمان چقدر زود گذشته تازه خوابش هم میاد
یه چرت ۱ ساعته میزنه و بیدار میشه هوا کم کم داره تاریک میشه
ران یهو میاد تو اتاق
ران . من برگشتم
ران . اولین روزت اینجا چطور بود راستی ریندو رو دیدی
ا.ت . سرشو تکون میده به جواب آره
ران کتشو در میاره
ران میاد سمت ا.ت میشینه رو تخت
ران ‌. تو با ریندو حرف زدی درسته پس زود باش با منم حرف بزن
ا.ت . چی بگم مثلا
ران . خیلی خوبه وگر نه من از یه روش دیگه ای اقدام میکردم
ا.ت . میتونم یه سوال بپرسم
ران . آره حتما
ا.ت . تو بابای منو از کجا میشناسی یا اصلا چرا من اینجام
ران . بابات یکی از زیر دستای منه دیگه سوال پرسیدن بسه باشه






بعد از قرن ها امدم خوش امدم و اینکه همین دیگه نباید به گوشی دست میزدم همه چی خوبه و مدرسه ها باز شده به درخواست های زیبای شما سعی میکنم هر روز پارت بدم همین دیگه
دیدگاه ها (۱)

عکس های جدید 💖

چند پارتی از ران پارت ۴ ران . میدونی الان چی حالمو خوب میکنه...

پارت ۲ ران . من حتی اون وقتی که حرف زدی خوب صداتو نشنیدم اصل...

سلاممامروز قراره که ( الان شبه ) یه سناریو جوید از ران بدم و...

اسم: ا/تفامیل: هایتانیقد: ۱۶۳وزن: ۵۰ علایق: شراب...بستنی....

فیک مافیای سیاه من part 3

برادرای هایتانی پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط