سوختم در آتش سودای خویش
سوختم در آتش سودای خویش
ساختم با سوز جان فرسای خویش
بال و پر درباختم پروانهوار
در هوایِ یار بی پروای خویش
من به راه عشق، رسوای دلم
دل نه رسوای تو شد رسوای خویش
بس که از حد شد هجوم گریهام
گوش بگرفتم ز های های خویش
در فراق او تراوشهای داغ
داردم شرمنده از اعضای خویش
بس که دست و پا زدم در راه دوست
گاه بوسم دست خود،گه پای خویش
«طالب» آسایش نمی بینم به خواب
در زمان چشم طوفان زای خویش
#طالب_آملی#بهاره🌸
ساختم با سوز جان فرسای خویش
بال و پر درباختم پروانهوار
در هوایِ یار بی پروای خویش
من به راه عشق، رسوای دلم
دل نه رسوای تو شد رسوای خویش
بس که از حد شد هجوم گریهام
گوش بگرفتم ز های های خویش
در فراق او تراوشهای داغ
داردم شرمنده از اعضای خویش
بس که دست و پا زدم در راه دوست
گاه بوسم دست خود،گه پای خویش
«طالب» آسایش نمی بینم به خواب
در زمان چشم طوفان زای خویش
#طالب_آملی#بهاره🌸
۱.۲k
۰۶ مرداد ۱۴۰۰