"فَِاَِکَِرَِ رَِوَِاَِنَِیَِ وَِلَِیَِ عَِاَِشَِقَِ"part:4

میله رو نزدیک صورتم کرد هی نزدیکتر میشد/:
ناخداگاه گریه کردم اشکام رو گونه ها میریخت:)
ولی اون نیشخند میزد پد.صگ٪(پد.صگ خودتی عن.تر)
گفت پس هیچکدوم رو انتخاب میکنی حله خانوم خانوما:/
جوجه ی من دلم نمیاد صورت خوشکلتو خراب کنم ولی خودت نمیزاری>
من با هر حرفش گریه ام شدت میگرفت:)
داغیشو احساس کردم(منحرفا میله رو میگه) اره داشت نزدیک تر میشد*
یه سوزش کوچیکی رو لپ حس کردم زبونم باز شد و ناخودآگاه گفتم/:
صب کن زنت میشم زنت میشم اون میله رو از رو صورتم وردار
خندید و میله رو از صورتم ورداشت@
بلند شد و شروع به باز کردن دستام کرد همینطور که داشت دستامو باز میکرد تو گوشم میگفت خیلی هم عالی تو با انتخاب این گزینه هم بانوی من میشی هم زیر خوابم:) من گونه هام خیس بود دستامو باز کرد و بقلم کردو بردم داخل اتاقش:)
منو انداخت رو تخت و شروع به در آوردن لباسام کرد:/
خودشم لباساشو درآورد اره اون الان کاملا لخت بود..!
منم لخت بودم..^>
اون واقعا بدن جذابی داشت..!
خودشو روم پرت کرد_و شروع به خوردن لبام کرد♡
با هر حرکت دستاش روی بدنم بیشتر تحریک میشدم..
اره داشتم دیوونه اش میشدم نکنه من عاشقش شده بودم..؟